برچسب: دوره انتقال

  • ™CholiPEARL منبع کولین پوشش‌دار برای نشخوارکنندگان

    ™CholiPEARL منبع کولین پوشش‌دار برای نشخوارکنندگان

    ™CholiPEARL منبع کولین پوشش‌دار برای نشخوارکنندگان

    ™CholiPEARL نوعی کولین پوشش‌دار است که با استفاده از فناوری اختصاصی انکپسولاسیون انجمادی پاششی توسط شرکت Kemin تولید می‌شود. فرآیند انجماد پاششی منجر به حفظ کولین از تجزیه میکروبی شکمبه می‌شود و در عین حال حداکثر آزادسازی و جذب بهتر (90 درصد) را در روده کوچک تضمین می‌کند. بنابراین، ™CholiPEARL یک منبع مؤثر کولین برای حیوانات نشخوارکننده است.

    نقش کولین در بهبود عملکرد کبد گاوهای شیری

    کولین یک ماده مغذی ضروری است که به سلامت و عملکرد مطلوب حیوانات کمک می‌کند. یکی از نقش‌های اصلی آن سنتز فسفاتیدیل کولین است که جزء ضروری غشای سلولی می‌باشد. در کبد، فسفاتیدیل کولین نیز برای تولید مولکول‌هایی به نام لیپوپروتئین‌های با چگالی بسیار کم (VLDL) مورد نیاز است. VLDL مولکول‌های مهمی هستند که از طریق آن‌ها چربی از کبد خارج می‌شود.

    تجمع چربی در کبد برای گاو شیری تهدید است، زیرا ظرفیت کبد را برای متابولیسم کافی پروتئین (سم‌زدایی آمونیاک)، کربوهیدرات (گلوکونئوژنز) و چربی کاهش می‌دهد.

    کولین همچنین منبع گروه‌های متیل است که در واکنش‌های ترانس متیلاسیون در بافت‌ها مهم هستند. برخی از این واکنش‌ها در متابولیسم انرژی و پروتئین نقش دارند. بنابراین کولین نقش مهمی در متابولیسم انرژی در گاوهای شیری دارد. بنابراین، سطح ناکافی جیره غذایی ممکن است تولید شیر را محدود کرده و بر سلامت گاوهای شیری تأثیر بگذارد. مکمل گاوها با کولین (به شکل عبوری از شکمبه) با بهبود سلامت و عملکرد تولید همراه است. این امر به ویژه در گاوهای شیری در دوره انتقال، زمانی که فراهمی انرژی اغلب محدود است و گاوها به دلیل تعادل منفی انرژی تحت استرس هستند، اهمیت دارد. در این شرایط، چربی‌های بدن به عنوان اسیدهای چرب غیر استریفیه (NEFA) بسیج می‌شوند تا انرژی کافی برای بدن تأمین کنند.

    NEFA باید مستقیماً به انرژی متابولیزه شود و یا در کبد به VLDL تبدیل شود. سپس VLDL به عنوان منبع انرژی توسط بافت‌های مختلف بدن استفاده می‌شود یا برای بهبود محتوای چربی شیر در شیر ترشح می‌شود. مکمل کولین می‌تواند به حفظ سلامت کبد کمک کند (شکل 1A). این درصورتی ممکن است که NEFA در گردش به اندازه کافی به انرژی و یا VLDL متابولیزه و از تجمع چربی در کبد جلوگیری شود (شکل 1B). ناتوانی کبد در عملکرد صحیح می‌تواند منجر به کتوز و سایر اختلالات متابولیکی، باروری پایین، تولید کم و کاهش تولید شود.

    کولین عبوری از شکمبه در نشخوارکنندگان

    مطالعات آزمایشگاهی نشان داده‌اند، کولینی که به‌طور طبیعی در خوراک‌ها یا به‌عنوان منابع کولین محافظت‌نشده وجود دارد، به آسانی توسط میکروب‌های شکمبه تجزیه می‌شود (شکل 2).

    در چندین مطالعه مشاهده شده است که مکمل کولین پوشش‌دار تولید شیر را بهبود می‌بخشد و به عملکرد کبد کمک می‌کند. افزایش تأمین کولین در روده‌ تولید شیر را در گاوهای شیرده تقریباً 7 درصد نسبت به گروه شاهد بهبود می‌بخشد.

    یکی از نقش‌های اصلی کولین سنتز فسفاتیدیل کولین است که جزء ضروری غشای سلولی است. علاوه بر این، این فسفاتیدیل کولین برای سنتز و ترشح مولکول‌های معروف به لیپوپروتئین های با چگالی بسیار کم (VLDL) در کبد مورد نیاز است. VLDL مولکول‌های مهمی هستند که برای جلوگیری از تجمع چربی در کبد ضروری هستند. بنابراین وضعیت کولین یک عامل کلیدی در کاهش شدت و بروز کبد چرب است و در گاوهای شیری دوره انتقال کاربرد دارد.

    چه زمانی باید کولین پوشش‌دار استفاده شود؟

    در طول دوره انتقال، گاوهای شیری به دلیل تعادل منفی انرژی تحت استرس هستند. در نتیجه، چربی‌های بدن برای تأمین انرژی کافی به بدن بسیج می‌شوند. چربی‌های بدن باید در کبد به VLDL تبدیل شوند تا به عنوان منبع انرژی توسط بافت‌های مختلف بدن مورد استفاده قرار گیرند.

    با توجه به نقش کولین در ترشح VLDL، دوره مصرف برای استفاده از کولین پوشش‌دار در شکمبه در طول دوره انتقال 3 هفته قبل تا 3 ماه پس از زایمان توصیه می‌شود.

    ™CholiPEARL قبل و بعد از زایمان به ترتیب 50-28 گرم در گاو در روز توصیه می‌شود.

    ™CholiPEARL یک محصول ارزشمند برای تأمین کولین پوشش دار برای نشخوراکنندگان است. این محصول با عیور از شکمبه، کولین را از تجزیه میکروبی حفظ کرده و پس از ورود به روزده، محتویات خود را آزاد می‌کند. ™CholiPEARL با فرایندکپسولاسیون انجمادی پاششی توسط شرکت Kemin تولید شد. حائز اهمیت است که راندمان جذب آن بیش از 90 درصد می‌باشد.

    ترجمه : سحر کریمی | دکتری تخصصی تغذیه دام

  • تأثیر تغذیه کولین پوشش‌دار CholiPEARL بر عملکرد گاوهای شیری (بخش اول)

    تأثیر تغذیه کولین پوشش‌دار CholiPEARL بر عملکرد گاوهای شیری (بخش اول)

    تأثیر تغذیه کولین پوشش‌دار CholiPEARL بر عملکرد گاوهای شیری (بخش اول)

    گاوهای دوره انتقال

    در این دوره بدن گاو شیری دچار تعادل منفی انرژی شده و برای تأمین انرژی موردنیاز بافت پستانی و بافت ماهیچه‌ای نیازمند انتقال گسترده چربی‌ها از بافت چربی به کبد است. کبد به‌منظور خارج کردن NEFA به شکل VLDL، وابسته به حضور فسفاتیدیل کولین است. در صورت عدم کافی بودن کولین بخش زیادی از چربی‌ها در کبد تجمع می‌یابد. از این‌رو در وهله اول بهبود ماده خشک مصرفی و سپس استفاده از کولین پوشش‌دار و الباقی ملزومات در دوره انتقال و اوایل شیردهی در گاوهای شیری بسیار حائز اهمیت است. هر 0.1 درصد کاهش در میانگین ماده خشک مصرفی به ازای درصد وزن بدن (DMI%BW) در 3 روز قبل از زایمان بر سلامتی گاوها تأثیر می‌گذارد:

    • افزایش احتمال ابتلا به متریت تا 8 درصد
    • افزایش احتمال ورم پستان بالینی تا 10 درصد
    • افزایش احتمال کتوز تا 8 درصد

    بر اساس مطالعات مورد بررسی، می‌توان نتیجه گرفت که کولین پوشش‌دار (RPC) به‌طور قابل توجهی مصرف ماده خشک و عملکرد تولیدی را در مرحله انتقال و اوایل دوره شیردهی بهبود می‌بخشد.

    CholiPEARL با فرآیند انکپسولاسیون انجمادی پاششی  تولید شده که به افزایش بهره‌وری گاوها با بهبود عملکرد کبد کمک می‌کند که در به حداکثر رساندن سوددهی گله مهم و مؤثر است. راندمان جذب روده ای کولین رهاشده از این محصول بیش از 90 درصد است.

    مشکلات متابولیکی دوره انتقال

    سه هفته قبل و بعد زایش مهمترین و آسیب‌پذیرترین دوره برای گاو شیری است. نیازهای متابولیک او به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد و نحوه همگام شدن با دوره انتقال بر عملکرد دام در بقیه دوره شیردهی تأثیر می‌گذارد. بنابراین، داشتن یک برنامه مدیریت سلامت خوب برای گاوهای انتقالی به‌منظور داشتن عملکرد موفق شیری بسیار مهم است.

    گاوهای دوره انتقال در هفته آخر آبستنی کاهش مصرف ماده خشک را تجربه می‌کنند و اوایل دوره شیردهی معمولاً با افزایش بروز اختلالاتی که تولید و بقا را به خطر می‌اندازند مشخص می‌شود. گاوهایی که انتقال موفقیت آمیزی به مرحله شیردهی ندارند، در برابر مشکلات متعددی (اختلالات متابولیک) که درست پس از زایمان رخ می‌دهد آسیب پذیر هستند. اختلالات اساسی تولید و تولید مثل در دوره گذار به سه محور اصلی تقسیم می‌شوند:

    الف) اختلالات مربوط به متابولیسم انرژی (کتوز، کبد چرب، اسیدوز و جابجایی شیردان)

    ب) اختلالات مربوط به متابولیسم مواد معدنی (هایپوکلسیمی، تب شیر، هایپومنیزیمی، لنگش و ادم پستان)

    ج) مشکلات مربوط به سیستم ایمنی (ورم پستان، متریت/اندومتریت و جفت ماندگی)

    بررسی تحقیقات

    • تحقیقات نشان می‌دهد که 50 تا 60 درصد گاوهای دوره انتقال کبد چرب متوسط تا شدید را تجربه می‌کنند (Bobe et al., 2004).
    • جذب روزانه اسیدهای چرب توسط کبد در زمان زایمان 13 برابر افزایش یافت و از 100 گرم در روز به 1300 گرم در روز رسید (رینولدز و همکاران، 2003).
    • دراکلی (2001) تخمین زد که در طول پیک غلظت NEFA خون، تقریباً 600 گرم چربی در 24 ساعت رسوب می‌کند که مربوط به افزایش 6 تا 7 درصد وزنی در چربی کبد است.

    بهینه سازی سلامت کبد در مرحله انتقال می تواند به طور قابل توجهی اختلالات متابولیک را کاهش دهد.

    در بررسی تحقیقات منتشر شده در مجله علوم دامی (Suthar et. al., 2013)، 5884 گاو از 10 کشور اروپایی از نظر سطح کتوز تحت بالینی مورد بررسی قرار گرفتند. مشخص شد که در اروپا، کتوز تحت بالینی از 11 تا 36 درصد در سطح مزرعه متغیر است که به وضوح می تواند با کاهش سود مرتبط باشد. کتوز با سایر اختلالات متابولیک مرتبط است، به عنوان مثال جفت ماندگی (ROP) و غیره که باعث افزایش ضرر اقتصادی گله می‌شود. در همان مطالعه، مشخص شد که گاوهای مبتلا به کتوز تحت بالینی 1.5 برابر احتمال بیشتر ابتلا به متریت، 9.5 برابر احتمال بیشتر ابتلا به کتوز بالینی و 5 برابر احتمال بیشتر در ابتلا به جابجایی شیردان داشتند.

    سلامت بهینه کبد

    تغذیه کولین به دلیل نقش آن در عملکرد بهتر کبد در مدیریت دوره انتقال و اوایل شیردهی، بسیار حائز اهمیت می‌باشد. نقش کولین در بهبود مصرف ماده خشک در مرحله انتقال،افزایش سطح تولید، و سلامتی استدلال قوی برای تامین کولین زیستی فراهم می کند.

    • در طی دوران انتقال، مکمل کولین غلظت NEFA پلاسما را تغییر می‌دهد. این امر خروج و انتقال چربی کبد را افزایش می‌دهد و منجر به کاهش غلظت چربی کبد و کاهش خطر ابتلا به کبد چرب می‌شود. در صورت استفاده از کولین پوشش‌دار قبل و بعد از زایمان، خطر  ابتلا به کتوز بالینی و تحت بالینی و عوارض کلی کاهش می‌یابد.

    ترجمه و گردآوری: سحر کریمی

  • تأثیرات پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه بر عملکرد تولید در گاوهای هلشتاین شکم اول

    تأثیرات پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه بر عملکرد تولید در گاوهای هلشتاین شکم اول

    تأثیرات پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه بر عملکرد تولید در گاوهای هلشتاین شکم اول

    مواد و روش‌ها

    هدف از این پژوهش بررسی تأثیرات افزایش پروتئین خام (CP) خوراک بر عملکرد تولید و شاخص‌های سوخت‌وساز پروتئین و انرژی طی 21 روز بعد از زایش می‌باشد.

    تعداد 30 رأس گاو شیری هلشتاین چند نوبت زایش که از نظر میزان تولید شیر در دروه شیردهی قبلی، امتیاز وضعیت بدنی (BCS) در زمان زایش و تعداد دفعات زایش نزدیک به هم بودند، از زمان زایش تا 21 روز بعد از زایش به صورت تصادفی در سه گروه جیره غذایی تقسیم شدند.

    جیره‌های غذایی عبارتند از 16% پروتئین خام با 5% پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه‌ (RUP) مبتنی بر ماده خشک (16CP)، 18.7% پروتئین خام با 7% پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه‌ مبتنی بر ماده خشک (19CP) و 21.4% پروتئین خام با 9% پروتئین غیرقابل تجزیه در شکمبه‌ مبتنی بر ماده خشک (21CP).

    این جیره‌های غذایی از نظر انرژی خالص برای شیردهی (حدود 1.7 مگاکالری در هر کیلوگرم از ماده خشک) یکسان بودند و میزان پروتئین خام با استفاده از کنجاله گلوتن ذرت و پودر ماهی افزایش داده شد.

    نتایج

    ماده خشک مصرفی نیز با افزایش میزان پروتئین خام خوراکی از 16% به 19% ماده خشک افزایش یافت، اما پروتئین خام خوراکی بیشتر از 19% تأثیری بر ماده خشک مصرفی نداشت. در گاوهایی که با رژیم 21CP و 19CP تغذیه شده بودند، در مقایسه با گاوهای تغذیه شده با جیره 16CP تولید شیر به ترتیب 4.7 و 6.5 کیلوگرم در روز بیشتر بود. در گاوهای تغذیه شده با 21CP در مقایسه با 16CP مقدار شیر تصحیح شده 4% بیشتر بود (36 در مقابل 31.4 کیلوگرم در روز).

    با افزایش پروتئین خام خوراک، درصد و تولید پروتئین شیر، تولید لاکتوز و نیتروژن اوره‌ای شیر نیز افزایش یافت. درصد لاکتوز و تولید چربی شیر در هر سه جیره غذایی یکسان بودند اما با افزایش درصد پروتئین خام، درصد چربی شیر کاهش یافت. سطح بالای پروتئین خام دفع نیتروژن شیر را افزایش داده و در مقابل بازدهی نیتروژن شیر را کاهش داد.

    در جیره‌های 19CP و 21CP در مقایسه با جیره 16CP قابلیت هضم ماده خشک، پروتئین خام و فیبر شوینده خنثی به طور مشهودی بالاتر بود. امتیاز وضعیت بدنی طی 21 روز بعد از زایش، در گاوهایی که با جیره 19CP و 21CP تغذیه شدند نسبت به گاوهایی که از جیره 16CP استفاده کردند کاهش کمتری داشت.

    سطح بالاتر پروتئین خام موجب افزایش غلظت سرم آلبومین، نیتروژن اوره و همچنین نسبت آلبومین به گلوبولین شده و در مقابل آسپارتات آمینوترانسفراز، اسیدهای چرب غیراستریفه و بتاهیدروکسی‌بوتیریک اسید را کاهش داد؛ اما تأثیری بر گلوبولین، گلوکز، کلسترول یا تری اسيل گليسرول نداشت.

    این یافته‌ها نشان دادند که افزایش پروتئین خام خوراک تا 19 درصد ماده خشک با استفاده از مکمل‌های پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه‌، موجب بهبود ماده خشک مصرفی، عملکرد تولید و شاخص‌های سوخت‌وساز پروتئین و انرژی از روز زایش تا 21 روز بعد از زایش می‌گردد.

    بحث

    گاوها بعد از زایش با توازن تغذیه‌ای منفی به ویژه انرژی و پروتئین مواجه می‌شوند زیرا مصرف مواد غذایی کمتر از میزانی است که برای شیردهی لازم است. تغذیه گاوها با جیره‌های غذایی سرشار از غلات، یکی از روش‌هایی است که برای کاهش توازن منفی انرژی (NEB) مورد استفاده قرار می‌گیرد. اما چنین جیره‌هایی به دلیل تولید زیاد پروپیونات، می‌تواند موجب کاهش ماده خشک مصرفی و در نتیجه افزایش خطر اختلالات متابولیکی شود. همچنین، تزریق داخل شیردانی گلوکز برای کاهش توازن منفی انرژی نیز نتوانست تأثیری بر ماده خشک مصرفی و تولید شیر بلافاصله بعد از زایش شود.

    توازن منفی پروتئین قابل سوخت‌وساز (MP) در مقایسه با توازن منفی انرژی توجه پژوهشگران کمتری را به خود جلب کرده است. گاوهایی که دچار کمبود پروتئین می‌شوند، ماهیچه‌های اسکلتی و سایر منابع پروتئینی‌ بدن را مورد استفاده قرار می‌دهند. طی 5 تا 6 هفته اول بعد از زایش، ذخایر پروتئین قابل مصرف 8 تا 12 کیلوگرم است.

    در طول این مدت، مصرف ذخایر پروتئین برای تأمین آمینو اسید و گلوکز مورد نیاز برای غدد شیری ضروری است اما مصرف بیش از حد آن منجر به افزایش احتمال اختلالات متابولیکی، نقص عملکرد سیستم ایمنی و عملکرد ضعیف باروری و شیردهی می‌شود.

    تعدادی از گزارش‌های قبلی نشان می‌دهد که افزایش پروتئین خام در جیره غذایی گاوهای شیری به بیش از 16.7% تأثیری بر تولید شیر یا ترکیبات آن ندارد اما در سایر تحقیقات با افزایش پروتئین خام خوراک از طریق مکمل‌های پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه، تأثیرات مثبتی بر تولید شیر مشاهده شده است.

    لاو و همکارانش (2009) گزارش کرده‌اند که افزایش میزان پروتئین خام از روز زایش تا 150 روز بعد از زایش، موجب افزایش ماده خشک مصرفی و تولید شیر و همچنین کاهش غلظت بتا-هیدروکسی‌بوتیریک اسید شده اما تأثیری بر غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه نداشته است.
    اغلب پژوهش‌های مذکور در اوایل (بعد از روز 21) یا اواسط شیردهی گاوهای شیری انجام شده‌اند. تنها چند پژوهش بر افزایش تأمین پروتئین در گاوهای شکم اول تمرکز کرده‌اند.

    لارسن و همکارانش (2014) تأثیرات تزریق داخل شیردانی کازئین را بر عملکرد گاوها در دوره انتقال از روز زایش تا روز 29 شیردهی، بررسی کرده‌اند. آن‌ها متوجه شدند که ذخایر بیشتر پروتئین قابل سوخت‌وساز بعد از زایش، می‌تواند میزان تولید شیر را به طور چشم‌گیری افزایش دهد و غلظت پروتئین پلاسما و وضعیت ایمنی گاوهای شیری را بهبود بخشد.

    لارسن و همکارانش (2014) دریافتند که ذخیره پروتئین قابل سوخت‌وساز در گاوهای بعد از زایش اهمیت بیشتری نسبت به ذخیره انرژی دارد.
    در یک پژوهش گسترده در زمینه تأثیرات تزریق کازئین بر ماده خشک مصرفی در گاوهایی که تغذیه اختیاری دارند، مارتینو و همکارانش (2016) به این نتیجه رسیدند که ارتباطی بین مقادیر توازن پروتئین قابل سوخت‌وساز و تزریق کازئین وجود دارد. آن‌ها نشان دادند که تزریق کازئین موجب افزایش ماده خشک مصرفی در گاوهایی شده است که با توازن منفی پروتئین قابل سوخت‌وساز مواجه بودند. اما تزریق کازئین به گاوهایی که توازن پروتئین قابل سوخت‌وسازشان مثبت بود، باعث ایجاد اثرات منفی بر ماده خشک مصرفی گردید.

    این امر ممکن است به دلیل اکسیداسیون بیش از حد نیاز آمینواسید و در نتیجه افزایش اکسیداسیون کبدی آستیل-کوآ و کمک به اشباع رخ دهد. در نتیجه، فرض بر این است که در صورتی‌که توازن پروتئین گاو منفی باشد، تأمین بیشتر پروتئین قابل سوخت‌ساز با استفاده از مکمل‌های پروتئین غیر قابل تجزیه در شکمبه‌ در گاوهای شکم اول، می‌تواند باعث افزایش ماده خشک مصرفی طی چندین هفته بعد از زایش ‌گردد.

  • اثر طول دوره خشکی و سطح کنسانتره جیره پس از زایمان بر روی تولید شیر، تعادل انرژی و متابولیت پلاسمای گاوهای شیری در دوره خشکی تا اوایل شیردهی (انتقال)

    اثر طول دوره خشکی و سطح کنسانتره جیره پس از زایمان بر روی تولید شیر، تعادل انرژی و متابولیت پلاسمای گاوهای شیری در دوره خشکی تا اوایل شیردهی (انتقال)

    اثر طول دوره خشکی گاو شیری و سطح کنسانتره پس از زایمان بر تولید شیر، تعادل انرژی و متابولیت پلاسما در دوره انتقال گاو شیری:

    کوتاه شدن و یا کوتاهی دوره خشکی گاو شیری در مقایسه با دوره معمولی خشکی (60 روزه) تعادل انرژی گاوهای شیری را در دوره بعد از زایمان بهبود می بخشد.

    علاوه بر این بروز کتوز در دامهایی که دوره خشکی آنها کمی کوتاهتر از معمول بوده، بسیار کمتر مشاهده شده است.

     

    تعادل انرژی و سلامت دام در دوره ابتدایی شیرواری تحت تاثیر طول دوره خشکی قرار دارد و فرآیندهای متابولیکی با توجه به طول دوره خشکی در دامها متفاوت می باشد.
    گاوهای این مطالعه دارای طول دوره خشکی معمولی و دروه خشکی کوتاهتر بودند و هدف بررسی این موضوع بود که آیا اختلاف در غلظت متابولیت های پلاسما بین گاوهای دارای جیره حاوی بدون کنسانتره و جیره حاوی کنسانتره معمولی وجود دارد یا خیر.

     

    اگر تعادل انرژی تحت تاثیر منفی انرژی قرار نگیرد، انرژی مصرفی پایین تر گاوهای بدون دوره خشکی قابل توجه است زیرا ممکن است هزینه های خوراک را کاهش دهد، اما ممکن است خطر ابتلا به چاقی دام را در دوره پس از زایمان افزایش دهد.

     

    طی این تحقیق مشاهده شده است که گاوهایی که دارای طول دوره خشکی کوتاهتری بودند، دارای غلظت گلوکز پلاسمای بیشتری و اسید چرب آزاد کمتر و غلظت BHBکمتری نسبت به گاوهای دارای دوره خشکی معمولی بوده اند.

     

    اما علاوه بر این موضوع در مقایسه با کوتاه کردن طول دوره خشکی، حذف دوره خشکی باعث کاهش شدید تولید شیر در دوره ابتدایی شیرواری می شود. کاهش تولید شیر باعث کاهش تقاضای انرژی دریافتی می شود که در نتیجه مصرف خوراک به شدت کاهش میابد. اما این موضوع واضح نیست که آیا مصرف انرژی کمتر در دوران خشکی موجب کاهش تولید شیر در دوره ابتدایی شیرواری شده یا خیر، اما نتایج نشان دادند که در دامهایی که تولید شیر کم داشتند تعادل انرژی نیز کاهش یافته بود.

     

    رایت و همکاران طی تحقیقی گزارش کردند که سطح کنسانتره پایین جیره موجب کاهش غلظت گلوکز پلاسما، انسولین IGF-1 و غلظت FFA می شود. در نهایت مشاهدات ما نشان دادند که گاوهایی که دارای طول دوره خشکی کوتاهتری نسبت به طول دوره خشکی معمولی بودند، سطح انرژی و تولید شیر بهبود یافته بود، اما دامهایی که فاقد طول دوره خشکی بودند عملکرد شیرواری به شدت کاهش یافته بود، اما دارای BCS بالاتری بودند.

     

    By: R. J. van Hoeij, J. Dijkstra, R. M. Bruckmaier, J. J. Gross, T. J. G. M. Lam, G. J. Remmelink, B. Kemp, and A. T. M. van Knegsel, American Dairy Science Association, 2017

  • تاثیر سطح کنستانتره در دوره انتقال بر عملکرد و کیفیت پرزهای پاپیلای شکمبه در گاوهای شیری

    تاثیر سطح کنستانتره در دوره انتقال بر عملکرد و کیفیت پرزهای پاپیلای شکمبه در گاوهای شیری

    تاثیر سطح کنستانتره در دوره انتقال بر عملکرد و کیفیت پرزهای پاپیلای شکمبه در گاوهای شیری:


    جذب اسید چرب فرار (VFA) توسط شکمبه بستگی به عوامل متعددی از جمله pH شکمبه، غلظت VFA، نوع VFA و سطح پاپیلای شکمبه دارد.جذب و انتشار و انتقال پروتئین توسط مکانیسم های متفاوتی رخ می دهد که شامل طیف وسیعی از مکانیسم های وابسته به بی کربنات ها، انتقال منوکربوهیدرات ها و کانال های آنیونی می باشد. بیشتر VFA جذب شده، توسط خون به شکمبه برگشت داده می شود و توسط بافت اپیتلیوم شکمبه متابولیزه می شود.افزایش مصرف خوراک قابل تخمیر در شکمبه موجب افزایش اسید چرب فرار می شود که این امر موجب افزایش ظرفیت شکمبه و افزایش جذب اسید چرب از شکمبه می شود.

     

    این موضوع نیازمند هماهنگی بافت اپیتلیوم شکمبه از جمله انطباق سطح مولکولی آن می باشد که این امر اجازه می دهد تا موجب افزایش عملکرد شکمبه و فعالیت های فیزیولوژیکی آن شود. تنظیم ژنهای حامل در طی دوره انتقال در شکمبه نشخوارکنندگان در طی تحقیقات متعددی گزارش شده است، اما تغییرات در میان ژن ها با اسید چرب فرار، متابولیسم و میزان پراکندگی آن در بافت اپیتلیوم شکمبه مرتبط می باشد. متاسفانه، تنها تعداد کمی از مطالعات در محیط in vivo با میزان جذب VFA در سطح پاپیلا ی شکمبه همخوانی دارند که این موضوع رابطه بین بیان ژن و تغییرات ظرفیت جذب و متابولیسم VFA را ناشناخته باقی گذاشته اند.

    پرز شکمبه گاو شیری

    علاوه بر این، مطالعات اندکی تغییرات میان پروتئین و سطح بیان ژن mRNA و طرز عملکرد آنرا بیان کرده اند.بنابراین هنوز هم تغییرات مورفولوژی و عملکرد شکمبه و تغییرات مرتبط با بیان ژن در پاسخ به جیره تغذیه شده مبهم می باشد. هدف از این مطالعه آزمودن این فرضیه می باشد که طول و سطح پرز پاپیلای شکمبه و میزان جذب VFA پس از زایمان توسط افزایش میزان کنستانتره افزایش میابد یا خیر.

    نتایج بررسی

    نتایج بررسی و آزمایشات ما نشان دادند که بعد از زایمان، FOM روزانه افزایش میابد و VFA بیشتری بعد از زایمان همزمان با افزایش سطح پاپیلای شکمبه و افزایش نرخ جذب VFA می باشد. نتایج این تحقیق نشان دادندکه سطح پاپیلای شکمبه هنگامی که گاوهای شیری در طول دوره خشکی در جیره خود کنستانتره مصرف کرده اند نسبت به گاوهایی که در این دوران کنستانتره مصرف نکرده اند، افزایش قابل توجهی داشته اند، که این امر موجب شده بود که شکمبه دامها در دوره بعد از زایمان که میزان کنستانتره جیره افزایش پیدا می کند بتواند سریعتر خود را با آن تطبیق دهند.

    همچنین نتایج نشان دادند که پروتئین و ژن درگیر با جذب و متابولیسم VFA در بافت اپیتلیوم شکمبه وقتی که میزان کنستانتره روزانه، VFA و میزان جذب VFA افزایش دارد، افزایش میابد. همچنین طول و سطح پرز پاپیلای شکمبه و میزان جذب VFA پس از زایمان توسط افزایش کنستانتره جیره افزایش یافته بود.

    By: K. Dieho, J. van Baal, L. Kruijt, A. Bannink, J. T. Schonewille, D. Carreño, W. H. Hendriks and J. Dijkstra, American Dairy Science Association, 2017

  • التهاب در طی دوره انتقال گاو شیری تا شیرواری:

    التهاب در طی دوره انتقال گاو شیری تا شیرواری:

    التهاب در طی دوره انتقال گاو شیری تا شیرواری

    دوره انتقال از سه هفته قبل از زایمان تا سه هفته بعد از آن می باشد و مهمترین مرحله پرورشی گاوهای شیری است و این دوره نقش کلیدی در میزان تلفات، حذف و عملکرد تولیدمثلی گاوهای شیری را دارد.

     

    برای گاوهای شیری چند هفته اول شیرواری دوره ای می باشد که دارای بالاترین ریسک بعد از پشت سر گذاشتن دوره نوزادی می باشد و هدف کلی این تحقیق بررسی بیولوژی، فیزیولوژی و آسیب شناسی گاوهای شیری در اوایل شیردهی می باشد. اگر چه تخمین زده می شود که بیش از 50% گاوها در طول این مدت حداقل از یک اختلال تحت بالینی رنج می برند.

     

    خوراک ها و مواد افزودنی، اختلالات هورمونی و سوخت و ساز (مانند تب شیر، کبد چرب، جفت ماندگی، جابجایی شیردان، متریت، اندومتریت، تضعیف دستگاه دفاعی بدن، کمبود کلسیم سرم خون و کاهش سطح گلوکز خون) فرآیندهای فیزیولوژیکی و بیولوژی از موارد مهم در طی این دوره می باشد.

     

    معمولا با بروز یک بیماری سوخت و سازی، چند بیماری دیگر بروز می کند که در نهایت موجب کاهش تولید شیر و کاهش عملکرد تولید مثلی و در نهایت حذف گاو می شود.

    التهاب تحت حاد بیماریست که در زمان چاقی بارزتر می باشد، این موضوعی مهمی است که مورد توجه فیزیولوژیست های گاو شیری می باشد.

     

    بسیاری از مطالعات نشان دادند که اکثر دامداری ها در چند روز پس از زایمان با مشکل التهاب دامها درگیر می باشند.

    گستردگی و احتمال تداوم التهاب در میان گاوها متفاوت است، تحقیقات متعددی میزان التهاب پس از زایمان را بر روی افزایش بیماری ها و کاهش تولید را بررسی کردند.

    علاوه بر این افزایش التهاب پس از زایمان با تکرار سیتوکینزیس همراه است که موجب کاهش بهره وری و سلامت می شود و ممکن است اثر آن تا پایان دوره شیرواری پا برجا باشد.

     

    لاکتوژن، مشکلات رحم، هیپوکلسمی، تغییرات غدد درون ریز و هورمونی و فعالیت های سوخت و ساز، ایجاد یک چالش منحصر به فرد برای گاوهای شیری در دوران انتقال را میکند.

    با وجود تمام این تحقیقات سوالات زیادی در مورد التهاب پس از زایمان باقی مانده است. به عنوان مثال چه ارگانی آغازگر و یا مسئول این بیماری می باشد.

     

    در کل شناخت کامل سیستم ایمنی بدن کمک شایانی به کاهش التهاب پس از زایمان می کند، همچنین استفاده از جیره متعادل و سالم و در مواقع لزوم استفاده از داروهای ضد التهابی می تواند کمک شایانی به سلامت و بهره وری گاوهای شیری در دوره انتقال و شیرواری نماید.

     

    By: B. J. Bradford,1 K. Yuan, J. K. Farney, L. K. Mamedova, and A. J. Carpenter
    Department of Animal Sciences and Industry, Kansas State University, Manhattan 66506k

  • پاسخ متابولیکی گاوهای شیری به تنش گرمایی (استرس گرمایی) در اواخر دوره شیرواری

    پاسخ متابولیکی گاوهای شیری به تنش گرمایی (استرس گرمایی) در اواخر دوره شیرواری

    پاسخ متابولیکی گاوهای شیری به تنش گرمایی (استرس گرمایی) در اواخر دوره شیرواری


    هدف اصلی این مطالعه بررسی سازگاری مولکولی کاتابولیک و آنابولیک گاوهای شیری در اواخر آبستنی و ابتدای زایمان در شرایط تنش گرمایی (استرس گرمایی) می باشد.

    در سراسر جهان 1.5 میلیارد گاوشیری (FAO, 2013) تحت تاثیر منفی درجه حرارت بالای هوا با فرکانسهای بالا در طی دوران تابستان هستند.

    در شرایط تنش گرمایی تولید شیر کاهش میابد و هم چنین منجر به کاهش رشد و نرخ تولید مثلی و بارداری گله گاوهای شیری می شود.

    ضرر و زیان های اقتصادی ناشی از تنش حرارتی در ایالت آمریکا 879 میلیون دلار و در استرالیا 838و6- 986و11 دلار در سال برای گله های گاو شیری می باشد.

    از طرفی هزینه های سیستم خنک کننده و خوراک سازی برای گاوهای شیری با هزینه های صرف شده جهت تولید شیر و گوشت در تضاد می باشد.

    افزایش حرارت ناشی از سوخت و ساز بدن در گاوهای شیری با سنتز و تولید شیر در ارتباط می باشد و تولید شیر در سطح بالا در گله گاوهای شیری وابستگی بالایی به درجه حرارت محیط دارد.

    در حالی که در گاوهای غیر شیری به عنوان مثال گاوهای خشک در اواخر دوره بارداری به دلیل پایین بودن سوخت و ساز پایه گرمای کمتری از فعالیت های سوخت و سازی تولید می شود که در نتیجه دام کمتر مستعد به بیمارهای استرس حرارتی می باشد.

    هنگامی که دمای محیط به دمای بالاتر از حد آسایش برای گاو شیری برسد مصرف خوراک کاهش میابد و منجر به کاهش وزن بدن و کاهش تولید شیر می شود.

    همچنین قرار گرفتن گاوهای خشک ( غیر شیرده) در اواخر دوره بارداری در استرس گرمایی و درجه حرارت بالا بر روی سلامت متابولیک جنین و تولید شیر در دوره بعد از زایمان تاثیر گذار است.

    علاوه بر کاهش در مصرف انرژی، سازگار شدن با فشارهای استرس حرارتی و تغییر فعالیت های سوخت و سازی پس از جذب مواد مغذی می تواند به کاهش حرارت درون زا ناشی از متابولیسم مواد غذایی کمک کند.

    از طرفی کاهش بافت چربی در بدن گاو می تواند به کاهش گرمای تولید شده حاصل از فعالیت های سوخت و سازی و اکسیداسیون اسیدهای چرب منجر شود که می تواند منجر به تغییرات در سنتز گلوکز در بدن گاوهای شیری شود.

    بافت چربی در گاوهای شیرده در مقایسه با گاوهای غیر شیرده که در اواخر بارداری هستند، مقاومت لیپولیتیک، محرک های آدرنرژیک و میزان تخریب اسیدآمینه نسبت به گاوهایی که در مرحله بعد از زایمان هستند کمتر می باشد.

    با این حال مکانیسم های ملکولی در فرآیندهای مختلف سوخت و سازی گاوهای شیرده و گاوهای اواخر بارداری به طور کامل انجام نشده است.

    کبد ارگان اصلی درگیر در هموستازی گلوکز از طریق تولید گلوکز از پروپیونات تولید شده در شکمبه می باشد.

    در اوایل شیردهی گلوکونئوژنز وگلیکونئوژنز معمولا موجب بهبود افزایش گلوکز جهت تولید لاکتوز شیر می باشد.

    افزایش در گلوکونئوژنز گاوهای تازه زا در طی یک دوره تابستان در مقایسه با فصل بهار و سرد بیشتر می باشد که احتمالا به دلیل افزایش استفاده از لاکتات و آلانین جهت سنتز گلوکز می باشد.

    اگرچه بیان mRNA کبدی از ژن کد کننده اکسیداسیون اسید چرب در دوره انتقال از اواخر آبستنی تا شیرواری افزایش میابد، همچنین وقتی گاوها در طول دوره انتقال گرمای هوا را تجربه می کنند و در استرس گرمایی هستند ارتباط بیان ژن با اکسیداسیون اسید چرب بیشتر در ارتباط است.

    به نظر میرسد که استرس حرارتی اثر کلی بر روی متابولیسم اسیدآمینه دارد که منجر به افزایش سنتز پروتئین از اسکلت عضلانی می شود، اما مکانیسم های مولکولی پروتئولیز عضلات هنوز کاملا بررسی نشده است.

    منبع دوم ذخایر گلیکوژن می باشد، همچنین اسیدآمینه های اسکلت عضلانی، عضلات همچنین دارای ظرفیت کاهش اکسیداسیون اسیدهای چرب هستند که احتمالا متکی بر ذخیره و گردش گلیکوژن و گلوکز جهت تولید انرژی در بدن می باشد، همچنین تنظیمات ورود پیروات به چرخه TCA به نظر میرسد که نقش عمده ای در تسهیل تبدیل لاکتات، پیروات و آلانین در گلوکونئوژنز کبد را ایفا میکند.

     

     

    پاسخ متابولیکی گاوهای شیری به تنش گرمایی در اواخر دوره شیرواری

  • بهبود تشخیص و درمان متریت برای افزایش عملکرد

    بهبود تشخیص و درمان متریت برای افزایش عملکرد

    بهبود تشخیص و درمان متریت برای افزایش عملکرد

    بیشتر گاوها پس از زایمان درجاتی از عفونت های رحمی را تجربه می کنند. چگونه باید با آنها مواجه شد؟

    تعریف صحیح بیماری های رحم مثل متریت و ایجاد پروتکل های درمانی موثر می تواند یک چالش برای گاوداری های شیری و تیم های مدیریتی شان باشد. چگونه می توان در جهت بهبود تشخیص و درمان متریت برای افزایش عملکرد گاوها عمل نمود؟

    متریت می تواند اثرات منفی معنی داری بر روی تولید گاو شیری و عملکرد تولید مثلی داشته باشد، بنابراین شما باید در مواجه با این بیماری هوشیار باشید.  اما شاخص ها و پروتکل ها برای تشخیص متریت ثابت نیستند که انتخاب درمان موثر در زمان مشکل است.

    بار باکتریایی

    به نظر می رسد که اکثر گاوهای شیری، نه همه آن ها،  در طی دو تا سه هفته اول بعد از زایمان آلودگی باکتریایی رحم دارند. اما همه گاوها مریض نمی شوند، و همیشه ساده نیست تا تعیین کنیم که علائم فیزیکی یک گاو چی به ما می گوید، چه برسد به ایجاد یک برنامه عملی.

    به نظر می رسد واسطه های سیستم ایمنی در گاوهای سالم و آن هایی که بیماری را توسعه می دهند مثل هم هستند. تفاوت هایی در میزان، مدت و اثربخشی پاسخ گاو وجود دارد.

    در حدود 10 تا 20 درصد گاوها دچار متریت می شوند (بیماری سیستمیک با ترشح واژنی بدبو و تب، عمدتا 3 تا 9 روز بعد از زایمان).

    شرایط حتی پیچیده تر می شود زمانی که شما ملاحظه می کنید:

    –         تقریبا 15 درصد گاوها ترشح واژنی چرکی (PVD) یک ماه بعد از زایمان دارند.

    –         در حدود 15 تا 40 درصد گاوها تقریبا یک ماه بعد از زایمان التهاب سرویکس (التهاب داخل سرویکس بر اساس نتایج یاخته شناسی) دارند.

    –         و 10 تا 30 درصد گاوها بین یک و دو ماه بعد از زایمان اندومتریت (التهاب لایه های رحم بر اساس یاخته شناسی) دارند.

    هرچند هر یک از این بیماری های دستگاه تولید مثلی مجزا هستند و ممکن است به تنهایی اتفاق بیافتند، اما گاوهای مبتلا معمولا بیشتر از یکی از این مشکلات را در طول دوره پس از زایش دارند.

    زمانی که با همدیگر در گاوهای یکسان مطالعه شد، تا 5 هفته پس از ازیش 37 درصد حداقل یکی از بیماری های متریت، PVD یا اندومتریت را داشتند و 56 درصد اندومتریت یا التهاب سرویکس داشتند.

    اگر چه جفت ماندگی و متریت به مشکلات بعدی تولید مثلی کمک می کنند، اما بسیاری از گاوهای مبتلا مشکلات در زمان زایمان و متریت را نداشتند. گاوهای با PVD یا اندومتریت علائم بالینی بیماری را نشان نمی دهند اما 20 تا 30 روز، روزهای باز اضافی دارند.

    خطر افزایش یافته همه شکل های بیماری دستگاه تولید مثل تا حدودی به خاطر کاهش یافتن عملکرد سیستم ایمنی و به مخاطره افتادن تنظیم التهاب تقریبا از دو هفته قبل تا سه هفته بعد از زایمان است.

    علاوه بر این، همزمان با شدت مقاومت به انسولین، کاهش یافتن مصرف خوراک، بالانس منفی انرژی و از دست دادن وزن بدن  همچنین به درجه و مدت کاهش یافتن سیستم دفاعی ایمنی کمک می کنند.

    علائم متریت

    به طور خلاصه، متریت ممکن است بر اساس حداقل دو تا از این علائم تشخیص داده بشود: ترشح بدبو، تب و علائم بیماری سیستمیک (کسلی، اشتهای ضعیف یا کاهش یافتن تولید شیر). اما، پایه مدارک برای تعریف این کار و ثبات کاربرد معیارهای معتبر تشخیص، ضعیف هستند.

    نظارت مستمر دمای رکتوم به مدت 7 روز پس از زایش ممکن است نرخ تشخیص متریت را افزایش دهد. اگر شما این کار را انجام می دهید، این عمل نباید تنها اساس برای درمان با آنتی بیوتیک باشد.

    در عوض، ارزیابی روزمره و سیستمیک گاوهای تازه زا بویژه در گله های بزرگ خیلی برای افزایش تشخیص مشکلات سلامت مفید است. در رابطه با دیگر ارزیابی ها شامل رفتار گاو، اشتها، وضعیت کتوز (یک یا دوبار در هفته)، نشخوار و جابه جایی شیردان این مفید ترین است.

    همه این ها با آموزش صحیح و تجربه پرسنل، بعلاوه طراحی تاسیسات برای عملکرد موثر پیش بینی می شود.

    تاثیر مشکلات سلامت در 60 روز اول آبستنی در اولین تلقیح پس از زایش. ناهنجاری های سلامت دوره انتقال تاثیر مهمی بر روی عملکرد تولید مثلی گاو دارد. داده ها حاصل از 5719 راس گاو در 7 گله پر تولید در آمریکا هستند. توجه کنید که درحالیکه 51 درصد گاوهای سالم با اولین تلقیح همزمانی شده آبستن می شوند، فقط 38 درصد گاوهای تشخیص داده شده با متریت یا PVD  آبستن شدند.

    چه کار کنیم ؟

    اخیرا، درمان متریت بر اساس تجویز آنتی بیوتیک های سیستمیک است. اگرچه به طور مشهود احساس می شود، اما نشان داده نشده است که اضافه کردن درمان ضد التهاب  یک سود بالینی افزایشی را فراهم می کند.

    هرچند داده ها برای حمایت از درمان سیستمیک با سفتیفور یا آمپی سیلین برای گاوهایی که متریت دارند، وجود دارد، اما معالجه بالینی فقط حدود 75 تا 80 درصد است- و تاثیر بر روی سلامت و عملکرد تولید مثلی واضح نیست. این امری ضروری است تا با دامپزشک گله تان برای ایجاد و نظارت پروتکل های درمان متریت که موثر هستند و رعایت قوانین برای استفاده صحیح و مورد تایید داروهای ضدمیکروبی کار کنید.

    در حال حاضر، تعدادی اقدامات یا مداخلات مدیریتی وجود دارند که می توانند به طور ویژه برای پیش گیری از متریت یا اندومتریت حمایت بشوند.

    براساس درک اخیر از این بیماری ها، هدف کلی این است که عملکرد ذاتی سیستم ایمنی را حمایت و حفظ کنیم و خطری که التهاب و آلودگی باکتریایی اجتناب ناپذیر بعد از زایمان به متریت، PVD یا اندومتریت پیشرفت می کنند را کاهش دهیم.

    بالانس منفی انرژی و غلظت  های اسیدهای چرب آزاد (NEFA) بیش از حد و مقاومت به انسولین بیش از حد به وضعیت التهاب متابولیکی که ممکن است عملا وظیفه نوتروفیل ها را تخریب کند، کمک می کنند.

    در نهایت، توازن بین عفونت باکتریایی رحم در طول هفته های بعد از زایمان و اثر بخشی ایمنی و پاسخ التهابی به آن  تعیین می کند که آیا گاوها بیماری دستگاه تولید مثلی دارند.

    درک جدید از ارتباطات بین متابولیسم و التهاب ممکن است منجر به راهکارهای بهتر برای پیش گیری از بیماری تولید مثلی بوسیله تغذیه، مدیریت و درمان های هدفمند تر شود.

    بنابراین، انتخاب متفکرانه برای ایجاد پروتکل ها برای متریت انجام دهید. تشخیص متداول تر PVD تقریبا یک ماه بعد از زایمان احتمالا حوزه فرصت در بسیاری از گله ها است.

    پژوهش های مزرعه ایی بیشتری نیاز است تا معیارهای انتخاب درمان و ارزیابی مقاومت به ضد میکروب ها، رفاه حیوان و پیچیدگی های اقتصادی درمان ها را تصحیح کند.

     

  • تغذیه را برای مشکلات گاو تازه زا مقصر ندانید

    تغذیه را برای مشکلات گاو تازه زا مقصر ندانید

    تغذیه را برای مشکلات گاو تازه زا مقصر ندانید

    همواره پس از ایجاد هرگونه مشکلی در گاوهای تازه زا و دوره انتقال تغذیه به عنوان مقصر اصلی شناخته می شود. آیا چنین است؟ خیر- تغذیه را برای مشکلات گاو تازه زا مقصر ندانید.

    هرچند در کنفرانس هلشتاین دنیا دکتر نوردلند و دکتر کرامر ارائه مستقلی داشتند اما هر دو موافقت کردند که در اکثر مزارع گاو شیری برنامه های تغذیه به خوبی و بدون اشتباه انجام می شوند. در نتیجه هر دو متخصص به این نتیجه رسیدند که کارشناسان خود را برای عملکرد ضعیف گاوها سرزنش نکنید. دکتر نوردلند گفت “فراهم کردن فضای آخور موقعی که برای پیش گیری کردن از مشکلات گاو تازه زا بدست می آید مهم تر از جیره است” . ایشان گفت “گاوها رفتار allelomimetic دارند (یعنی رفتارهایی که موجب بهبود همان رفتارها در دام های دیگر می شود. به نوعی رفتارهای مسری یا تقلیدی هم به آنها گفته می شود). گاوها می خواهند همزمان کارها را انجام دهند”. “شما نیاز دارید فضای آخور کافی فراهم کنید”.

    گاوهای انتقالی

    آن هایی که سه هفته قبل و سه هفته بعد از زایمان بیشترین توجه را نیاز دارند. دکتر نوردلند توضیح داد که ” درحدود 75 درصد بیماری های مرتبط با گاو در این دوره انتفاق می افتد” . به گفته ایشان “اگر شما مشکلات گاو تازه زا دارید، این ها 5 دلیل اصلی هستند که بر اساس پژوهش ما باعث آن می شوند:

    1. فضای آخور: گاوها حداقل به 76 سانتی متر فضای آخور نیاز دارند.

    2. از ماسه در فری استال ها استفاده کنید.

    3. از فری استال های با اندازه بزرگ تر استفاده کنید.

    4. گاوهای مریض را برای اشتها و رفتار معاینه کنید.

    5. گروهبندی مجدد را 3 تا 10 روز قبل از زایمان حداقل کنید”.

    دکتر نوردلند در ادامه اضافه کرد که ما باید آشفتگی های اجتماعی ایجاد شده بوسیله جابه جایی های پن را حداقل کنیم.همچنین او یک کمی بیشتر بر روی اندازه استال دقیق شد، او گفت “طول فری استال بیشتر از هر فاکتور دیگری طول عمر گاوهای هلشتاین بزرگ جثه را کاهش می دهد.

    دکتر کرامر برخی نظرات دکتر نوردلند را در هنگام سخنرانی درباره سلامت سم تکرار کرد. ایشان گفت که “سریع ترین کار برای بهبود زمان خوابیدن، حرکت به سمت بستر عمیق در فری استال ها است”. “مادامیکه بستر عمیق است ، آن یه جورایی مهم نیست”.

    دکتر کرامر در کنفرانس هلشتاین دنیا گفتند که “6 چیزی وجود دارد که ما می توانیم سلامت سم را بهبود دهیم”.

    1- ثبت کردن و استفاده کردن از داده های آسیب سم

    2- پیدا کردن و درمان کردن اولیه گاوهای لنگ.

    3- بوجود آوردن شرایط برای سم های تمیز، خشک و راحت.

    4- از حمام سم یا غوطه ور کردن سم استفاده کنید.

    5- موقع سم چینی از حمل صحیح وزن بدن اطمینان حاصل کنید.

    6- استرس متابولیکی در گاوهای دوره انتقال را کاهش دهید.

  • خلاصه ای از سمینار Hoard’s Dairyman با موضوع تغذیه گاو در دوره انتقال

    خلاصه ای از سمینار Hoard’s Dairyman با موضوع تغذیه گاو در دوره انتقال

    خلاصه ای از سمینار Hoard’s Dairyman با موضوع تغذیه گاو در دوره انتقال


    عنوان دقیق سمینار، یا بهتر بگیم وبینار تغذیه گاو در دوره انتقال، «تغذیه گاو برای موفقیت در دوره انتقال» بود که در این بخش به رئوس مطالب مطرح شده اشاره خواهد شد.

    دکتر هاتجنز به 10 نکته کلیدی که منتسب به خود ایشان بود و در واقع “10 شاخص کلیدی عملکرد” که خودشون در بحث تغذیه گاو در دوره انتقال مد نظر قرار می دهند اشاره کرد که به صورت زیر بودند:

    شاخص اول:

    با مراجعه به سیستم ثبت داده دامداری مشخص کنید که تا 60روز پس از زایش چند درصد حذف در گله دارید؟ این رقم باید کمتر از 8 درصد باشد.

    شاخص دوم:

    ماده خشک مصرفی در بهاربند انتظار زایش شما چقدر است؟

    بیش از 13/6 کیلوگرم در بهاربند گاوهای بالغ

    بیش از 12/7 کیلوگرم در بهاربند مخلوط تلیسه و گاوهای بالغ

    بیش از 11/3 کیلوگرم در بهاربند انتظار زایش تلیسه ها

    اگر این مقدار ماده خشک مصرفی ندارید باید به دنبال راه حل باشید. لذا یکی از شاخص های مهم در تغذیه گاو در دوره انتقال است.

    شاخص سوم:

    نرخ بروز ناهنجاری های متابولیکی در گله باید مقادیر زیر باشد

    تب شیر: زیر 3 درصد

    کتوز: زیر 2 درصد

    جابجایی شیردان: زیر 5 درصد

    جفت ماندگی: زیر 8 درصد

    نکته جالب اینجاست که برخی از دامداری های مدرن نیز این داده ها را رصد نمی کنند!! لذا برای موفقیت در تغذیه گاو در دوره انتقال باید این داده های را رصد کرد.

    شاخص چهارم:

    ماده خشک مصرفی پس از زایش چقدر است؟ با جدول زیر همخوانی دارد؟

    هفته

    تلیسه ها (کیلوگرم)

    گاوهای بالغ (کیلوگرم)

    1

    14

    16/6

    2

    15/9

    19/3

    3

    17/3

    21/1

    4

    18/2

    22/3

    5

    18/9

    23/8

     اگر گاوهای شما زیر این مقادیر میخورند، حتما وضعیت بیماری های متابولیکی بایستی بررسی شود.

    شاخص پنجم:

    استفاده استراتژیک از افزدونی های خوراکی

    مخمر

    بله

    پروپیلن گلایکول

    بله

    پروپیونات کلسیم

    بله

    کروم

    بله

    نمک های انیونی

    در صورت نیاز

    کولین محافظت شده

    در صورت نیاز

    نیاسین

    در صورت نیاز

    این فهرست مدنظر دکتر هاتجنز است که ممکن است برخی با آن موافق نباشند.

    شاخص ششم:

    استفاده راهبردی از محلول های نوشیدنی. این روش معمولا در ایران کاربرد ندارد.

    شاخص هفتم:

    برنامه متقن خورانیدن ویتامین ها و مواد معدنی کم مصرف. آیا سطوح بهینه ای از این مواد را به دام های خود می دهید یا خیر؟

    شاخص هشتم:

    حفظ سطوح کلسیم خون و پیش گیری از هیپوکلسیمی. همانطور که در مقالات پیشین هم بحث شده است، خط قرمز هیپوکلسیمی از 8 میلی گرم در دسی لیتر به 8/6 میلی گرم در دسی لیتر افزایش یافته است و این یعنی گاوهای بیشتری در معرض خطر هیپوکلسیمی قرار دارند که زمینه ساز بروز بسیاری از بیماری های متابولیکی پس از زایش است.

    شاخص نهم:

    BHBA یا اجسام کتونی خون گاوها را کاهش دهید! داده های حاصل از مطالعات اخیر از دانشگاه کرنل و ویسکانسین نشان می دهد که بین بروز کتوز در گله و کتوز اندازه گیری شده فاصله بسیاری وجود دارد به این معنا که نرخ وقوع کتوز واقعی حدود 46 درصد برآورد شده است در حالی که میزان بروز آن در حالت مشهود از 4 تا 35 درصد دامنه دارد. یعنی خیلی بیش از آنچه شما تصور میکنید در گله خود گاو کتوزی دارید!

    شاخص دهم:

    نظارت و پایش گاوهای تازه زا. دکتر هاتجنز افزدون سرک 1 تا 2 کیلو علف خشک و نیم تا یک کیلو کاه به جیره گاوهای تاز زه را توصیه کرد.

    موارد مورد پایش عبارتند از خوراک (جدا کردن خوراک، مقدار خوراک مصرفی، خوراک زدگی و…)، حالت دام (سرحالی، بی رمقی، بی میلی در برخواستن و …)، دما (40 درجه در تابستان و 39/4 درجه در زمستان برای 2 روز متوالی)، وضعیت مدفوع (شل بودن و قوام مدفوع)، و ترشحات رحمی (چرک دار بودن و شفافیت و …).