لهستان و تایوان: دو آب و هوای متفاوت، چالش استرس گرمایی یکسان
هر ساله در سرتاسر جهان رکوردهای دمایی جدیدی به دست می آید که اوج گرمای قابل توجه و تابستانهای طولانی را در بر میگیرد.
نشخوارکنندگان به دماهای بالا حساس هستند، زیرا شکمبه آنها در حین تخمیر مقدار زیادی گرما تولید میکند. آستانه شاخص دما-رطوبت THI مورد تایید محققین برای گاوهای شیری، 68 است (Burgos and Collier. 2013). بالاتر از آستانه 68 THI (که مربوط به تنش گرمایی متوسط تا شدید است)، افت عملکرد شکمبه و مصرف خوراک دیده شد که با کاهش فراهمی انرژی بر عملکرد گاوهای شیری تأثیر منفی گذاشته و به دنبال آن تولید شیر و ترکیبات شیر کاهش مییابد. کاهش شیر هم با شدت استرس گرمایی و هم با مدت قرار گرفتن در معرض آن مرتبط است.
با این حال، مطالعات نشان میدهد که تاثیرات منفی استرس گرمایی بر عملکرد گاوهای شیری از شاخص دما-رطوبت (THI) 62 شروع میشود. Bourraoui و همکاران، 2002 کاهش بیشتری در تولید شیر، چربی و پروتئین در مناطق مدیترانهای گزارش کردند.
مخمر زنده میتواند به مقابله با چالشهای استرس گرمایی در شرایط مختلف کمک کند.
نشخوارکنندگان ممکن است در هر منطقه از تنش گرمایی رنج ببرند و صرفاً مختص به مناطق با دمای بسیار بالا نیست. به عنوان مثال، آستانه 68 THI (تنش گرمایی متوسط) میتواند با دمای 21.7 درجه سانتیگراد و رطوبت 55 درصد ایجاد شود.
مخمر زنده مخصوص شکمبه Saccharomyces cerevisiae CNCM I-1077 (LEVUCELL SC) میتواند به محدود کردن افت تولید در طول دورههای تنش گرمایی کمک کند. در سال 2021، دو آزمایش در مورد تاثیر استفاده از مخمر زنده در شرایط تنش گرمایی بر عملکرد گاوشیری انجام شد. در این آزمایش دو گروه گاوهای تغذیه شده با مخمر زنده و گروه کنترل را در دو منطقه مختلف جهان مقایسه کردند: یکی در دو مزرعه لهستان، با یک دوره تنش گرمایی متوسط به مدت 82 روز و دیگری در تایوان، با استرس گرمایی متوسط و شدید مداوم به مدت 48 روز انجام شد.
بهبود PH شکمبه
در هر دو آزمایش، زمانیکه مخمر زنده مختص شکمبه به جیره افزوده شد، pH شکمبه به صورت عددی افزایش یافت.
برای گاوها در لهستان، میانگین pH نگاری با 0.17+، از 6.06 به 6.23 بهبود یافت.
در تایوان نیز بهبود با نتیجه 0.06+ از 5.84 به 5.91 گزارش شد.
گاوهای با pH شکمبه بالاتر، کمتر در معرض اسیدوز تحت حاد شکمبه (SARA) قرار میگیرند و بنابراین سلامت شکمبه بهتری دارند و به حفظ مصرف خوراک در دورههای استرس کمک میکنند.
حفظ تولید شیر
لازم به تاکید است در هر دو آزمایش، تولید شیر بهبود یافت.
بهبود تولید شیر در هر دو مزرعه در لهستان به طور میانگین روزانه 0.65+ کیلوگرم به ازای هر راس و در تایوان 1.17+ کیلوگرم روزانه به ازای هر راس گزارش شد.
شکل 1: میزان تولید شیر در لهستان و تایوان، 2021
نشانههای قابل مشاهده سلامت در شرایط ثابت استرس گرمایی متوسط و شدید
در تایوان، تحت شرایط استرس گرمایی، گروه مصرف کننده مخمر زنده سلامت کلی را نشان دادند. شاخص اول، فعالیت نشخوار، نشانه قابل رویت از سلامت و آسایش دام، 40٪ افزایش یافت. شاخص دوم، تعداد گاوهای با امتیاز وضعیت بدنی مناسب به میزان 22% بهبود یافت که در مجموع تأثیر بلندمدت مثبتی بر باروری داشت.
جمع آوری دادههای تنش گرمایی در سراسر جهان
“گله شما تا چه میزان درگیر تاثیرات منفی استرس گرمایی میشود؟”
درگیری با تنش گرمایی صرفاً مختص به مناطق با دمای بسیار بالا نیست و ممکن است بسته به دما و رطوبت شدت متفاوتی داشته باشد. به عنوان مثال، آستانه 68 THI (تنش گرمایی متوسط) میتواند با دمای 21.7 درجه سانتیگراد و رطوبت 55 درصد ایجاد شود.
تاثیر تولید آغوز بر نیازهای غذایی گاوشیری براساس 2021 NASEM
میانگین تولید آغوز
سنتز آغوز در اولین دوشش حدود 4 کیلوگرم (برای اولین شیردهی) تا 8 کیلوگرم (برای گاوهای مسنتر) است و در اولین روز 8 تا 14 کیلوگرم برای گاوهای شیری هلشتاین دامنه دارد. این عدد در اولین دوشش در جرسیها حدود 4 کیلوگرم است ولی فصل تاثیر زیادی (حدود 2/5 کیلوگرم در زمستان و 6 کیلوگرم در تابستان) دارد.
میانگین غلظت برخی مواد مغذی مهم در آغوز در جدول زیر نشان داده شد.
a مقدار داخل پرانتز مرتبط با گاو جرسی میباشد. b مقدار پایین نشان دهنده آغوز در زمان استفاده از سلنیوم غیر آلی و مقدار بالاتر در زمان استفاده از مخمر سلنیوم
با فرض تولید 10 کیلوگرم آغوز، به طور میانگین یک گاو هلشتاین 14 مگاکالری انرژی بر طبق جدول بالا، 1.35 کیلوگرم پروتئین، 21 گرم کلسیم، 30 میلیگرم رتینول و 60 میلیگرم توکوفرول را در آغوز اولین روز پس از زایش ترشح میکند.
غلظت مواد مغذی
ترشح رتینول و توکوفرول به داخل آغوز به روشنی وضعیت ویتامین A و E گاو را تحت تاثیر قرار میدهد. غلظتهای پلاسمایی رتینول و توکوفرول به طور ناگهانی حدود 1 هفته پیش از زایش کاهش پیدا میکند که بخش زیادی از آن کاهش به دلیل انتقال به آغوز است. افزایش ویتامین E مصرفی از 1000 واحد بین المللی در روز به 4000 واحد در روز (طی 2 هفته پایانی ابستنی) از کاهش غلظت توکوفرول پلاسما پیشگیری کرد و ورم پستان درمانگاهی را کاهش داد.
خوراندن روزانه 2000 واحد بین المللی ویتامین E در هر روز طی 2 هفته پایانی آبستنی از کاهش غلظت توکوفرول پلاسما پیرامون زایش را کم کرد و شمار سلولهای پیکری را کاهش داد.
با فرض اینکه تولید آغوز در اولین روز پس از زایش 10 کیلوگرم باشد، یک گاو حدود 100 هزار واحد بین المللی ویتامین A (30 میلیگرم) و حدود 135 واحد بین المللی ویتامین E (50 میلیگرم آلفاتوکوفرول) از طریق آغوز در اولین روز پس از زایش از دست خواهد داد.
برگرفته از کتاب نیازهای غذایی گاوهای شیری (ترجمه: دکتر علی نیکخواه و دکتر حمید امانلو)
میانگین افزایش وزن روزانه گوساله قبل از شیرگیری موثر بر عملکرد
طبق نتایج مطالعات متعددی که صورت گرفته است، میانگین افزایش وزن روزانه قبل از شیرگیری (ADG) تاثیر قابل توجهی بر عملکرد شیردهی تلیسهها دارد.
تحقیقات Cornell در سال 2012 نشان داد که به ازای هر 454 گرم افزایش وزن روزانه بیشتر، 498 کیلوگرم شیر بیشتر در اولین دوره شیردهی و 1034 کیلوگرم شیر بیشتر در سه دوره شیردهی اول انتظار میرود. این اثر خطی بود، به این معنی که هر چه ADG در دوره قبل از شیرگیری بیشتر باشد، حیوان بازده بیشتری دارد.
نتایج تحقیقی دیگر در سال 2016، به ازای هر 454 گرم افزایش وزن بیشتر قبل از شیرگیری، 648 کیلوگرم شیر بیشتر در اولین دوره شیردهی نشان داد. جالب اینجاست که این تحقیقات نشان داد که این اثر در مورد تولید کل چربی و پروتئین شیر نیز صادق است.
هر 100 گرم ADG پیش از شیرگیری با 85 تا 111.3 کیلوگرم شیر بیشتر در طول اولین شیردهی همراه بود (Soberon et al., 2012).
نحوه به حداکثر رساندن میانگین افزایش وزن روزانه گوساله قبل از شیرگیری
به طور کلی، استرس گوساله را تا حد امکان محدود و رشد را تحریک کنید.
متاآنالیزی توسط گلسینگر و همکاران (2016) نشان داد که ADG قبل از شیرگیری (8 هفتگی) رابطه مثبتی با تولید شیر اولین دوره شیردهی دارد که تحت تاثیر چند عامل کنترل میشود.
مکمل ویتامینی پروبیوتیکی
مصرف ویتامینها و الکترولیتها برای تقویت سیستم ایمنی، بهبود رشد و افزایش وزن بدن اهمیت دارد. این مکملها سبب افزایش رشد استخوان ها و بزرگ شدن جثه گوساله میشوند. رشد جثه گوساله هرچه زودتر و در سنین کمتر آغاز شود، تلیسه در سن کمتری به وزن مناسب برای تلقیح و آبستنی میرسد و نخستین دوره شیردهی خود را آغاز میکند.
مصرف آغوز
مصرف کافی آغوز و ایمونوگلوبولینها نه تنها بر سلامت گوساله بلکه بر سرعت رشد بعدی و بهرهوری آینده آن نیز تأثیر میگذارد (Nocek و همکاران، 1984؛ DeNise و همکاران، 1989). تاثیرگذارترین عامل در زندگی گوسالهها که ADG، سلامت و عملکرد مادام العمر را پیشبینی میکند، مدیریت آغوز است. تغذیه با مقدار صحیح آغوز با کیفیت (دارای حداقل 50 گرم IgG در هر لیتر) مناسب و در زمان مناسب مهمترین کاری است که میتوانید برای یک گوساله انجام دهید.
مصرف استارتر
مصرف استارتر گوساله قبل از شیرگیری با میزان افزایش وزن روزانه در روزهای پس از شیرگیری ارتباط نزدیکی دارد (Stamey et al., 2012). ماده خشک مصرفی استارتر گوساله در 8 هفته اول نیز عملکرد اولین شیردهی را بهبود بخشید. خوراک مصرفی در زمان از شیرگیری رابطه مثبتی با تولید در اولین دوره شیردهی دارد (Heinrichs and Heinrichs, 2011). با استفاده از برنامه مناسب شیردهی و مصرف استارتر (3 روز متوالی به میزان 1500 گرم) میتوانید گوسالهها را در سن 60 روزگی با وزن مناسب (2 برابر وزن تولد) از شیر گرفته و به دنبال آن بهترین نتایج را در پرورش تلیسه خواهید گرفت.
جمع بندی
در کل بهبود ADG قبل از شیرگیری با تولید بیشتر شیر در اولین دوره شیردهی همراه است. از جمله عوامل تاثیرگذار در بهبود افزایش وزن گوساله، میتوان به مدیریت آغوز، پیشگیری و درمان به موقع اسهال و استفاده از استارتر با کیفیت اشاره کرد.
براساس این مطالعه وزن بدن گوساله و ADG در هفتههای 6 و 8 اثرات مثبت قابل توجهی بر تولید شیر، چربی و پروتئین کل 305 روز اول شیردهی دارد. روند جلو افتادگی آبستنی و تولید شیر، تا پایان عمر اقتصادی گوساله ادامه دارد و میانگین تولید شیر به ازای هر گاو در گله را افزایش میدهد.
سمینار دکتر Patton در ارتباط با آسایش و رفتار طبیعی دام
یکی از معضلات دامپروری در ایران، آسایش دام و کیفیت علوفه مصرفی میباشد. ماهیتاً گاو در هوای خنک احساس راحتی میکند و با بالارفتن دما در معرض چالش و مشکلات متعددی قرار میگیرد.
رفتار طبیعی دام از مدت زمانیکه به فعالیتهای روزمره خود اختصاص میدهد قابل سنجش هست. دکتر پتن نتایج تحقیقات دکتر گرنت، انجمن گاوداران امریکا و دکتر پتن را سال 2020 در جدول زیر گزارش کردند.
در شرایط اقلیمی ایران که دما از امریکا بالاتر است باید زمان نوشیدن آب دو برابر مقادیر ذکر شده درنظر گرفته شود.
زمان شیردوشی صرفاً زمان صرف شده در سالن شیردوشی نبوده و در اصل از لحظه خروج دام از بهاربند تا زمان برگشت محاسبه میشود، درصورتیکه بالاتر از 45 دقیقه باشد نشاندهنده فاصله زیاد سالن شیردوشی از بهاربند است.
اگر چکاپ دامپزشکی طولانی شود، دام زمان برگشت به بهاربند رفتار تهاجمی نشان میدهد.
شاید برای شما سوال باشد مجموع این زمانها بیشتر از 24 ساعت میشود، ولی باید در نظر گرفت که بعضی آیتمها با هم همپوشانی زمانی دارند و منفک از هم رخ نخواهند داد.
عدم آسایش دام در گله منجر به…
افزایش انرژی نگهداری
افزایش کورتیزول خون تحت شرایط استرس
کاهش میزان مصرف خوراک و در نتیجه تولید دام
کاهش سودآوری گله
ویژگیهای ظاهری دام سالم از نظر دکتر پتن
پوست براق، مسطح و صاف
BCS مناسب
سر بالا و گوش به سمت بالا
قوز نکردن در زمان حرکت
نشستن و ایستادن طبیعی
اندام تحتانی تمیز
عدم تورم در دست و پا
پستان متوازن
بررسی شرایط آسایش در گله
اسکور وضعیت بدنی BCS
3/5
Fresh
2/75
(Peak (50-70 day
2/75-3
Breeding
3/25
Dry off
اسکور حرکتی
تصویر 3. اسکور حرکتی
لنگش از زمانیکه دام اسکور 2 میباشد، شروع شده و در اسکور حرکتی 3 قابل مشاهده هست.
30-40 درصد دامها با اسکور حرکتی 2 سالم هستند و احتمالا دچار آرتروز یا جراحت باشند و مشکل حادی نباشد.
در شرایط نرمال
>90 درصد دامها اسکور 1 و 2،
<0/5 درصد اسکور 5،
<5 درصد اسکور 3 و 4
نکات مهم در مدیریت سم
سمچینی صحیح از 6 ماهگی آبستنی شروع گردد، در صورت رخ دادن چرخش اصلاح سم سخت میشود و زمان خشکی گاو سمچینی گاو سخت میشود.
تمیز کردن مسیر رفت و آمد گاو از سنگریزه و پر کردن چالههای دامداری
حمام سم: در صورت استفاده از سولفات مس یا فرمالین، 3 بار در هفته از حمام سم استفاده شود ولی درصورت استفاده از محلولهای رقیقتر حمام سم بصورت روزانه لازم است. بهتر است قبل از ورود سمها را با آب تمیز شستشو داده تا مواد درشت حذف شود.
در رابطه با نکات پیشرو در بخش بعدی صحبت خواهد شد.
استفاده از نیتروژن اورهای شیر (MUN) در جهت کاهش انتشار نیتروژن از مزارع گاوشیری
تحقیقات اخیر نشان داد که نیتروژن اورهای شیر (MUN) معمولاً برای بررسی بهرهوری نیتروژن خوراک و همچنین به منظور کمک به کاهش انتشار نیتروژن از سطح مزارع گاوشیری مورد استفاده قرار میگیرد.
مدیریت نیتروژن به دو دلیل برای دامداران حائز اهمیت است:
سودآوری و کاهش آلودگی.
همزمان با بهبود بازدهی مصرف نیتروژن (حداکثر استفاده گاوها از پروتئین خوراک برای تولید شیر، نه کود)، سودآوری معمولاً بهبود مییابد. به همین ترتیب، خروج نیتروژن در مدفوع و دفع آن به محیط زیست کاهش مییابد.
اما گاوها صرفاً 25 تا 35 درصد از نیتروژن پروتئین مصرفی را استفاده میکنند، نیتروژن استفاده نشده به صورت نیتروژن اورهای ادرار (UUN) در ادرار و مدفوع دفع میشود.
شکل 1: با افزایش پروتئین خام اضافی جیره، نیتروژن در خون، شیر و ادرار افزایش مییابد.
نیتروژن اورهای ادرار UUN به ترکیبات مختلفی از جمله آمونیاک (NH3) و اکسید نیتروژن (N2O) تبدیل میشود که قویترین گاز گلخانهای حاصل از کشاورزی است.
مرکز تحقیقات علوفه دام ایالات متحده (USDFRC)
محققان در مرکز تحقیقات علوفه دام ایالات متحده (USDFRC) سرنوشت نیتروژن را در مزارع گاوشیری از زوایای مختلفی از جمله پروتئین موجود در علوفه، نیاز غذایی نیتروژن پروتئینی گاوهای شیری، نحوه هضم غذا توسط میکروارگانیسمهای شکمبه، تغییرات در ترکیبات شیمی کود با جیرههای مختلف، مدیریت دپوی کود و اندازهگیری نیتروژن در محیط بررسی کردند. رابطه قابل توجهی بین نیتروژن پروتئینی جیره، دفع نیتروژن و سرنوشت نیتروژن خروجی به محیط زیست بیان کردند. همچنین USDFRC و سایر مراکز تحقیقات رابطه قابل پیشبینی بین ورودی نیتروژن از خوراک و خروج آن به محیط گزارش کردند.
به طوریکه میتوان از MUN برای اندازهگیری تبدیل نیتروژن خوراک به شیر و همچنین موفقیت فارم در کاهش ورود نیتروژن به محیط استفاده کرد (شکل 1).
سرنوشت پروتئین خام خوراک
همانطور که در شکل 2 مشخص است، پروتئین خام موجود در خوراک از زمان ورود به شکمبه سه مسیر متفاوت طی میکند.
شکل 2: مسیر پروتئین خام جیره
مقداری از آن توسط میکروبهای شکمبه هضم میشود و جمعیت میکروبی را افزایش میدهد. پس از عبور از شکمبه، هضم و جذب میشوند و به منبع عالی از پروتئین مصرفی گاو برای تولید شیر، حفظ بدن و تولیدمثل تبدیل میشود.
مقداری از پروتئین خام از شکمبه “عبور” میکند و به طور مستقیم توسط گاو برای اهداف مشابه استفاده میشود. پروتئین اضافی، پس از هضم و جذب از روده کوچک، به کبد رسیده و به نیتروژن اوره خون (BUN) تبدیل میشود. اوره به سرعت در سراسر مایعات بدن، از جمله شیر و ادرار، به تعادل میرسد، بنابراین غلظت MUN و نیتروژن اوره ادرار (UUN) منعکس کننده غلظت BUN است. از آنجایی که نمونههای شیر راحتتر از خون یا ادرار به دست میآیند، MUN به استاندارد صنعتی برای اندازهگیری کارایی مصرف نیتروژن خوراک تبدیل شد
سطوح MUN کمتر یا مساوی 12 میلیگرم در دسیلیتر (100 میلیگرم در دسیلیتر = 0.10 درصد وزنی حجمی) منعکس کننده نیتروژن کافی خوراک برای گاو پرتولید میباشد.
جدیدترین مطالعات MUN به منظور ارزیابی روابط بین پروتئین خام جیره، خروج اوره در شیر (MUN) و ادرار (UUN)، و دفع نیتروژن در شیر طراحی شده است.
نتایج دادهها
دادههای تحقیقات انجام شده بر گله گاوهای شیری ویسکانسین بررسی شد و نتایج به صورت زیر بود:
حدود نیمی از گاوهای شیری ویسکانسین بیش از نیاز پروتئین خام دریافت میکنند (جدول 1). عمدتاً این اتفاق در مزارعی که گاوها با جیره یکسان تغذیه میشوند یا مزارعی که کیفیت و مدیریت خوراک متنوع است رخ میدهد.
رابطه مثبت بسیار معنیداری بین نیتروژن جیره، نیتروژن اورهای شیر MUN، نیتروژن اورهای ادرار UUN و انتشار گسترده نیتروژن مشخص شد. این نشان می دهد که استفاده گسترده از MUN به عنوان یک ابزار مدیریت نیتروژن ممکن است نه تنها کارایی مصرف نیتروژن در جیره را افزایش دهد و هزینههای تولید شیر را کاهش دهد، بلکه باعث کاهش اثرات منفی انتشار نیتروژن نیز میشود.
در محدوده 16 تا 10 میلیگرم در دسی لیتر، هر 1 میلیگرم در دسیلیتر کاهش MUN منجر به کاهش دفع روزانه 6/16 گرم UUN به ازای هر راس شد.
در نتیجه منجر به کاهش حدود 7٪ تا 12٪ آمونیاک و اکسید نیتروژن میشود.
شکل 3: سطوح MUN و نیتروژن جیره
در نتیجه، لازم است با توجه به بالا بودن قیمت پروتئین جیره، میزان پروتئین خام مصرفی در حد کافی تأمین شود.
تا علاوه بر صرفه جویی در هزینه اضافی (تامین پروتئین، دفع مازاد آن)، از دفع نیتروژن به محیط و آلودگیهای زیست محیطی پیشگیری شود.
مرز باریکی بین نیازهای گاو و حداکثر میزان قابل تحمل برای برخی مواد معدنی وجود دارد به این معنی که باید به همان میزان مورد نیاز مواد معدنی در اختیار دامها قرار داده شود.
این مطلب برگرفته از سخنرانی دکتر بیل وایس، استاد تغذیه گاوهای شیری در دانشگاه ایالتی اوهایو است.
پنج نکته کلیدی مهم در تغذیه مواد معدنی:
از تغذیه بیش از حد مس خودداری کنید
پروفسور وایس: مصرف میزان بالای مس در بسیاری از جیرههای غذایی گاو شیری در بریتانیا توجیه چندانی ندارد.
او با استناد به نتایج مطالعهای از 50 مزرعه در بریتانیا که در سال 2015 انجام شد، تأکید کرد که مزارع بریتانیا بطور متوسط 28 میلیگرم/کیلوگرم DM مس مصرف میکنند. این به طور قابل توجهی بالاتر از توصیه او یعنی 15 mg/kg ماده خشک بود.
او گفت مس برای تقویت ایمنی ضروری است و منجر به کاهش متریت، ورم پستان و تعداد غشاهای جنینی باقی مانده (RFM) میشود. با این حال، اگر بیش از حد نیاز مصرف شود، منجر به تجمع مس در کبد و حتی مرگ میشود.
سطوحی که در بریتانیا مصرف میشود، علاوه بر افزایش هزینههای غیرضروری، گاوها را در معرض خطر مسمومیت کشنده مس قرار میدهند.
منبع مناسب مس را انتخاب کنید
هنگامیکه بالا بودن غلظت گوگرد یا مولیبدن در دامها ایجاد مشکل کرد، پروفسور وایس توصیه کردند از منابع مس آلی استفاده شود که بیشتر از منابع ارزان قیمت و غیر آلی در دسترس گاو قرار میگیرد.
همچنین، در جاییکه آنتاگونیستها مشکلی ندارند، منابع معدنی مانند سولفات مس کافی هستند.
با این حال، حتی زمانیکه مولیبدن در سطوح بالای 16mg/kg DM وجود داشت، صرفاً منجر به نیاز مصرف 20-25mg/kg DM مس شد – هنوز بسیار کمتر از میانگین بریتانیا.
اطلاع از آنالیز آب
نیاز یک گاو به گوگرد 0.2 درصد جیره است. با بالا بردن این مقدار تا 0.3% به سرعت میتوانید شاهد مشکلاتی از جمله کاهش مصرف خوراک و تولید شیر، همراه با کاهش دسترسی مس و سلنیوم باشید.
پروفسور وایس از دامداران خواست که “آنالیز آب خود را بدانند”، زیرا منابع آب میتواند منبع مهمی از گوگرد در سطح فارم باشد.
به عنوان مثال، اگر آب حاوی 250 میلیگرم در لیتر گوگرد باشد، این معادل افزودن 0.1 درصد گوگرد جیره است.
پروفسور وایس گفت: “جیره غذایی ممکن است با 0.2٪ گوگرد تکمیل باشد، اما گاوها 0.3٪ سولفور دریافت میکنند. شما میتوانید با تغذیه مس بیشتر این مشکل را کنترل کنید.”
هنگامیکه گوگرد آب 700 میلیگرم در لیتر باشد، میتواند مشکلات بزرگتری ایجاد کند که مقابله با آنها دشوارتر است.
کمبود سلنیوم در گوسالهها منجر به مشکلاتی مثل ضعف سیستم ایمنی میشود. در نتیجه لازم است گاوهای خشک با نسبت 75:25 سلنیوم آلی: سدیم سلنیت (سلنیوم معدنی) دریافت کند. سلنیوم آلی بطور موثری سلنیوم را به آغوز منتقل میکند در نتیجه میزان سلنیوم در خون گوساله افزایش مییابد. همچنین سلنیوم غیرآلی در میکروبیولوژی شکمبه و عملکرد سیستم ایمنی نقش ایفا میکند.
فراهم کردن ویتامین A و E برای گاوهای انتظار زایش
ویتامین A و E برای داشتن سیستم ایمنی خوب و عملکرد عمومی زیستی ضروری است. ایشان افزودند که گوسالهها برای ویتامینهای A و E به آغوز متکی هستند.
در نتیجه مصرف این ویتامینها برای گاوهای انتظار زایش با ارزش است. همچنین مصرف جیره با سطح بالای ویتامین E در جیره غذایی انتظار زایش باعث کاهش ورم پستان در اوایل شیردهی میشود.
پروفسور وایس توصیه کرد که در جیره غذایی انتظار زایش دو برابر ویتامین E بیشتر از دوره خشکی و حدود 50 درصد ویتامین A بیشتر باشد.
چه در هنگام تولد و چه پس از آن، اسهال و مشکلات تنفسی، دو بيماری اصلی هستند که منجر به مرگومیر گوسالهها میشوند. اسهال معمولاً در 30 روز نخست پس از تولد، و مشکلات تنفسی در گوسالههای با سن بيش از 30 روز رخ میدهد؛ هرچند امکان بروز آنها در هر سنی امکانپذير است. بر پايهی گزارشهای مربوط به سال 2023، در ایالاتمتحده آمریکا، بیماریهای تنفسی مسئول 21.3درصد مرگومیر در گوسالههای شیری پيش از شیرگیری، و 50.4درصد در گوسالههای از شیر گرفته میباشند. افزون بر مرگومیر، ديگر پيامدهای منفی ناشی از بیماریهای تنفسی، عبارتند از: هزینهها و نیروی کار صرف شده برای درمان، کاهش شديد رشد و اُفت باروری.
شناسایی بیماری تنفسی گاو (BRD)
شناسایی زودهنگام بيماریهای تنفسی ممکن است احتمال موفقیت درمان را افزایش دهد و به جلوگیری از کاربرد ناموجه و نامناسب از داروهای ضد میکروب (بهویژه آنتیبیوتیکها) کمک کند. روشهای استانداردِ مرجع برای شناسایی بیماری تنفسی گاو (BRD) در دامهای مرده، عبارتند از: کالبدگشایی همراه با آزمونهای هیستوپاتولوژیکی، میکروبیولوژیکی، مولکولی و بیوشیمیایی.
برای شناسایی BRDدر گاوهای زنده میتوان از سونوگرافی و رادیوگرافی قفسهی سینه استفاده کرد. همهی این موارد، نیازمند استفاده از دستگاههای گرانقیمت و نیروی انسانی آموزشدیده هستند.
با توجه به موارد اشارهشده در بالا، برتری عمدهی سیستمهای رتبهبندی بالینی در آن است که به دستگاهها یا آزمونهای شناسایی گرانقیمت نیاز ندارند. نخستین رتبهبندی BRD در سال 1977 بهعنوان ابزاری برای دستهبندیِ شدت BRD در گوسالههای آلوده به ویروس سینسیتیال تنفسی گاوی(BRSV) انجام شد.
در سال 2014، برخی پژوهشگران، سیستمهای رتبهبندی گوناگونی را برای ارزیابی BRD در گوسالههای از شیر گرفته، پیشنهاد کردند. هیچیک از این سیستمهای رتبهبندی BRD نتوانست ارزیابی دقیق و قابلاعتمادی را برای BRD ارایه دهد. در سال 2019 پژوهشگران دانشکدهی کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه کالیفرنیا، موفق به پیشنهاد یک سیستم رتبهبندی دقیق برای BRD در گوسالههای شیرخوارو از شیرگرفتهشدند. این سیستم را سیستم اسکور بندی BRD کالیفرنیا یا CA BRD نامیدند. برای گوسالههای شیرخوار، بر پایهی 6 نشانهی بالینی، و برای گوسالههای از شیرگرفته، بر پایهی 5 نشانهی بالینی پایهگذاری شد.
اسکور کل
همهی رتبههای مربوط به این فراسنجهها با هم جمع میشوند تا اسکور کُل به دست آید.
برای گوسالههای شیرخوار، رتبهی کُلِ برابر 5یا بیشتر، نشاندهندهی احتمال ابتلای گوساله به BRDمیباشد.
یکی از 5 فراسنجههای مورد ارزیابی برای گوسالههای از شیرگرفته، نوسانهای شبانهروزی دمای مقعد است. اگر گوساله، فاقد نوسانهای دمایی مقعدی باشد، رتبهی کُلِ 1 یا بیشتر، نشاندهندهی احتمال ابتلای گوساله به BRDمیباشد. اگر گوساله، دارای نوسانهای دمایی مقعدی 15(سلسیوس) یا بیشتر باشد، در این شرایط رتبهی کُلِ 2 یا بیشتر، نشاندهندهی احتمال ابتلای گوساله به BRDمیباشد.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل PDF” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D”][/vc_column][/vc_row]
اسهال گوسالهی نوزاد (NCD) یکی از شایعترین بیماریهای چندعاملی است که دامداران همواره با آن روبرو هستند. دادههای منتشرشده در مورد میزان بروز و اهمیت این بیماری بر پایهی کشور، نوع سیستم پرورش، نوع تولید، سال و عوامل دیگر متفاوت است. میزان بروز این بیماری که توسط پژوهشگران گوناگون مشاهده و گزارش شده است، از پایینترین سطح در سوئد و دانمارک (9.8%و 10.3%) تا میانگین 24 – 30%در اروپا و ایالاتمتحدهی آمریکا متغیر است. مرگومیر گوسالههایی که از اسهال رنج میبرند، در اروپا بین 15تا 30درصد و در ایالاتمتحدهی آمریکا بیش از 50درصد است. پیامدهای منفی اسهال نوزادی نهتنها از ضررهای مستقیم آن (مرگومیر و هزینهی درمان)، بلکه از تأثیرات آن بر سودآوری گله نیز ناشی میشود. حتی گوسالههایی که بر اسهال غلبه کرده و زنده میمانند، بازهم دچار پیامدهای منفی بلندمدت بر رشد خود هستند. همچنین، این گوسالهها دچار ضعف سیستم ایمنی بوده و احتمال بروز دیگر بیماریها (بهویژه بیماریهای تنفسی) در آنها بالاست. مدیریت مناسب و دقیق پرورش و نیز مراقبت از گوسالهها میتواند عوارض و مرگومیر ناشی از شیوع اسهال نوزادی را به حداقل برساند.
شناسایی و رتبهبندی
اسهال گوسالهی نوزاد معمولاً با کمآبی بدن (دِهیدراسیون)، اسیدمی (اسیدی شدن خون) و عدم تعادل الکترولیتی مایعات بدن (بهویژه فشار اُنکوتیک) همراه است. آنالیز گازهای خون بهطور گستردهای بهعنوان آزمونی استاندارد برای ارزیابی شدت اسیدوز متابولیکی، DCAD و اختلالات الکترولیتی در گوسالههای اسهالی مورد استفاده قرار میگیرد. بااینوجود، انجام آزمونهای آزمایشگاهی در مزرعه کاری دشوار است.
معاینههای بالینی، نخستین گامِ اجتنابناپذیر برای شناسایی و رتبهبندی اسهال گوسالهی نوزاد (بهویژه در مراحل نخست آغاز بیماری) است. در بسیاری از پژوهشها، همبستگی زیادی میان نشانههای بالینی بیماری و فراسنجههای خونی همچون pH، گازها، بیکربنات (HCO3–)، باز مازاد (BE) دیده شده است. یک سیستم رتبهبندی ایدهآل برای اسهال گوسالهی نوزاد، سیستمی است که بیشترین همبستگی را با فراسنجههای خونی داشته و بتواند بهآسانی توسط پرسنل آموزش ندیده نیز مورد استفاده قرار گیرد.
انواع رتبهبندی
رایجترین روش برای بررسی و رتبهبندی اسهال گوساله، استفاده از قوام مدفوع (Fecal consistency) برای شناسایی بروز و ارزیابی درجهی شدت اسهال است. این رتبهبندی برای نخستین بار در سال 1977توسط لارسون و همکاران ارایه شد. این رتبهبندی بر پایهی سیالیت مدفوع پیشنهاد شد. در این رتبهبندی، اسکورها بهصورت زیر بیان میشوند:
اسکور 1: مدفوع نرمال. مدفوعی که سِفت است، اما نه سخت. مدفوع پس از افتادن به زمین، کمی پخش میشود؛
اسکور 2: مدفوع نرم (Soft). مدفوع نرم است و شکل خود را حفظ نمیکند؛ انباشته میشود، اما کمی پخش میشود؛
اسکور 3: مدفوع روان (Runny). بهآسانی تا عمق حدود 6 میلیمتر پخش میشود؛
اسکور 4: مدفوع آبکی (watery). مدفوعی مایع و پاششی است.
مَکگویرک (2008) رتبهبندی دیگری را برای بیان اسکور مدفوع ارایه داد. این رتبهبندی دارای یک مقیاس 0 تا 3 است:
0: مدفوع نرمال با قوام طبیعی؛
1: نیمه شکلیافته یا خمیری (Semiformed or pasty)؛
2: مدفوع شُل است، اما قوام کافی برای باقی ماندن روی بستر را دارد؛
3 : مدفوع آبکی و پاششی.
در این رتبهبندی، در صورت وجود خون در مدفوع از حرف B در کنار اسکور مربوطه استفاده میشود؛ بهعنوان نمونه، اسکور 3B به معنای مدفوع آبکی همراه با خون است.
کلام آخر
صرفنظر از سیستم رتبهبندی اسهال، در بیشتر پژوهشهای انجام شده روی اسهال گوساله، از سیستم رتبهبندی قوام مدفوع استفاده میشود. برای هدفمند کردن این معیار، بلوسا و همکاران (2011)، رتبهبندی قوام مدفوع را بهعنوان ابزاری برای پیشبینی درصد مادهی خشک مدفوع (Fecal DM) مورد ارزیابی قرار دادند. آنها دریافتند که هر چه اسکور قوام مدفوع بالاتر (مدفوع شُلتر) باشد، درصد DMمدفوع کمتر است. رناد و همکاران (2020) نشان دادند که اسکور قوام مدفوع میتواند کاهش DMمدفوع را پیشبینی کند؛ بدین ترتیب اسکور قوام مدفوع بالاتر ممکن است نشاندهندهی افزایش شدت اسهال باشد.
رتبهبندی مدفوع معمولاً توسط دامداران برای تصمیمگیریهای بالینی (مانند زمان و ضرورت سِرمدرمانی) مورد استفاده قرار میگیرد؛ بهعنوان نمونه، اسکور مدفوعی 3معمولاً دامدار را ترغیب به سِرمدرمانی میکند تا از دِهیدراسیون شدید و بروز عدم تعادل الکترولیتی در گوسالهی مبتلا به اسهال جلوگیری کند. در سال 1998، کانستبل و همکاران استفاده از فاکتورهای بالقوه سودمندِ بالینی را برای ارزیابی وضعیت دِهیدراتاسیون ناشی از اسهال، مورد بررسی قرار دادند. این فاکتورها عبارت بودند از: میزان انوفتالموس (گودرفتگی چشم)، مدتزمان برگشت پوست گردن، سینه و پلکهای بالایی و پایینی، ضربان قلب، میانگین فشار سیاهرگ مرکزی، دمای محیطی و مرکزی بدن و … . آنها به این نتیجه رسیدند که بهترین پیشبینیکنندهی درجهی دِهیدراسیون بدن، شدت گودرفتگی چشم (انوفتالموس) و ویژگی ارتجاعی پوست در ناحیهی گردن و سینه است.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل PDF” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D”][/vc_column][/vc_row]
سیستمهای اسکوربندی بالینی در گوسالههای نوزاد (اسکور آپگار)
رتبهبندی آپگار برای خوک، اسب، سگ، گربه، گوسفند، الاغ و گونههای گاو ایجاد شده است که دارای پنج فراسنجه با رتبههای صفر، 1، و 2 تشکیل شدهاند.
در مورد گونههای گاو، پنج فراسنجهی مورد ارزيابی رتبهبندی آپگار به شرح زیر هستند:
(A) رنگ غشاهای مخاطی (Mucous membranes color) و ظاهر پوشش بدن:
رنگ غشاهای مخاطی:
یک فراسنجهی استاندارد در رتبهبندی سنتی آپگار بوده و مربوط به اکسیژنرسانی خون و نيز پِرفیوژن يا خونرسانی بافتهای محیطی (Peripheral perfusion) میباشد. سیانوز (کبودی) غشای مخاطی باکال و زبانی نشاندهندهی سختزايی بلندمدت و هایپوکسمی (کماکسيژنی خونی) ناشی از آن است. مخاط باکال، مخاط پوشانندهی بخش درونی گونهها و لبها در دهان میباشد. بايد توجه داشت که سیانوز (کبودی) غشای مخاطی باکال و زبانی ممکن است به دليل کاهش هماتوکريت گوسالهی تازه متولد شده نيز باشد و ارتباطی به سختزايی نداشته باشد.
ظاهر پوشش بدن:
بهطورمعمول، گوسالهها پوشیده از مایع کيسهی جنينی متولد میشوند. وجود رنگ مِکونیوم نيز يکی از نشانههای بروز تنش (مانند سختزايی) در گوساله به هنگام زايش است. مکونیوم مادهی مدفوعی است که گوساله با آن متولد میشود. گوسالههایی که به هنگام زايمان دچار تنش میشوند، در درون مايع آمنيوتيک مدفوع میکنند. اين کار سبب میشود که مایع آمنیوتیک، رنگی مایل به زرد تا سبز داشته باشد (زیرا مِکونیوم دارای مقدار زیادی از ترکیبات صفراوی است). دليل دفع مکونيوم در مايع آمنيوتيک، شُل شدن اسفنکتر مقعدی گوساله در اثر هايپوکسی درونرحمی (معمولاً ناشی از سختزايی) است. بدين ترتيب، بخشهايی از بدن گوساله که دارای موهای سفید هستند، به رنگ زرد مايل به سبز ديده میشوند (شکل 1).
افزون بر این، همبستگی مثبتی ميان غلظت L-لاکتيت خونِ ناف و رنگ مِکونیوم ديده شد که دليل آن همان هايپوکسی درونرحمی است. طولانی شدن زمان زايمان سبب کاهش اکسيژن خون و بروز تنفس بیهوازی (تخمير) در سلولها و توليد مقدار زيادی لاکتيت در بدن میشود. ورود لاکتيت به خون، موجب افزايش غلظت پلاسمايی آن شده که نشانهای از هايپوکسی درونرحمی گوساله است؛
شکل 1: A: رنگ مِکونيوم (Meconium staining) شديد (0) در گوسالهای که به دليل سختزايی، مرده به دنيا آمده است. B: رنگ مِکونيوم شديد (0) در گوسالهای که دچار سختزايی شده، ولی زنده به دنيا آمده است.
(P) ضربان قلب (Heart rate, HR):
HR نشانگر سَرزندگی کُلی (Overall vitality) گوساله است. بيدرنگ پس از زایمان، HR بالا (bpm در حدود 100-150) بهعنوان شرايط فیزیولوژیک نرمال در نظر گرفته میشود. پس از چند ساعت، HR کاهش خواهد يافت. در گوسالههای در معرض خطر، یک تاکیکاردی اولیه (HR > 150 bpm) و به دنبال آن برادیکاردی (HR < 80 bpm) مشاهده میشود؛
(G) پاسخ گریمِس (Grimace response) يا تحريکپذيری رفلکسی (انعکاسی):
آزمونهای زیادی برای ارزیابی تحریکپذیری رفلکسی پیشنهاد شده است. پژوهشگری به نام جي. اف. می در سال 2008 پیشنهاد کرد که پاسخهای رفلکسی را میتوان با روشهای زير مورد ارزيابی قرار داد:
الف- تکان سَر (Head shake):
تکان سَر را میتوان با گذاشتن انگشت یا تکهای از کاه در سوراخ بینی ارزيابی کرد؛
ب- رفلکس قرنیه (Corneal reflex):
رفلکس قرنیه را میتوان با فشار ملایم پلک، ارزيابی کرد؛
ج- رفلکس مکیدن (Suckling reflex = SR):
رفلکس مکیدن را میتوان با قرار دادن انگشت در حفرهی دهان، ارزيابی کرد؛
د- رفلکس پَسکشيدن زبان (Tongue withdrawal reflex):
رفلکس پَسکشيدن زبان را میتوان با کشیدن زبان به سمت بيرون و بررسی مقاومت گوساله در برابر اين کشيدگی و تلاش گوساله برای پَس کشيدن دوبارهی زبان به داخل دهان، مورد ارزيابی قرار داد؛
ھ- رفلکس پدال (Pedal reflex):
رفلکس پدال را میتوان با نیشگون گرفتن فاصله يا شکاف ميانسُمی (Interdigital cleft) پای جلويی، مورد ارزیابی قرار داد (شکل 2). در آزمونِ رفلکس پدال، اگر گوساله بهشدت پای خود را پَس بکشد، به معنای پاسخ بسيار مثبت به اين تحريک رفلکسی است. اگر گوساله بهآرامی پای خود را پَس بکشد، به معنای پاسخ نسبتاً مثبت به اين تحريک رفلکسی است، و اگر گوساله پای خود را پَس نکشد، به معنای عدم پاسخ به اين تحريک رفلکسی است.
برخی پژوهشگران توصیه میکنند که برای ارزیابی سرزندگی گوسالههای تازه متولدشده، استفاده از آزمون رفلکس مکیدن (SR) بهتنهایی کافی است. بهطورمعمول، گوساله دارای فرکانس مکيدن 80 يا بيش از 80 بار مکيدن در دقيقه است. این آزمون دارای بیشترین ارتباط را با pH خون است. در واقع، هایپوکسیِ بلندمدت، باعث کاهش سطح O2 مغزی و به دنبال آن اُفت کارکرد سیستم عصبی مرکزی (CNS) میشود. اُفت کارکرد سیستم عصبی مرکزی سبب اختلال در انواع رفلکسهای عصبی میشود.
افزون بر این، رفلکس مکیدن (SR) و رفلکس پَس کشيدن زبان، دارای همبستگی زيادی با اسيدوز متابوليکی (کاهش pH خون و مايعات بدن) هستند. اين دو رفلکس، ارتباط زيادی با غلظت يون بيکربنات و لاکتيت در خون دارند. رفلکس مکیدن، با اسیدوز ناشی از اسهال مرتبط است. رفلکس پَس کشيدن زبان (چه کامل و چه ناقص) ارتباط چشمگيری با غلظت L-لاکتات در خون دارد. افزايش لاکتيت در خون، موجب اُفت رفلکس پَس کشيدن زبان میشود.
شکل 2: شکاف ميانسُمی (Interdigital cleft).
(A) فعاليت و تونوس ماهيچهای (Muscle tone and activity):
این فراسنجه بهطور مستقیم با پاسخ به تحريکپذيری رفلکسی ارتباط دارد. فعاليت و تونوس ماهيچهای را میتوان بهطور غیرمستقیم از راه بررسيی رفتارهای نوزادی مانند راست نگهداشتن سَر (Head-righting) و تلاش برای ایستادن ارزیابی کرد. در رفتار راست نگهداشتن سَر، دامدار بايد سَر گوساله را به سمت عقب، جلو و يا چپ و راست خم کند، گوسالهی سالم تلاش میکند که بهسرعت سَر خود را راست نگه دارد.
(R) تنفس:
شمار يا تعداد تنفس (Respiratory rate) و ریتم تنفسی (Respiratory rhythm) شاخصهای مشخصی از سَرزندگی کُلی گوساله هستند. تُندنفسی گذرا نوعی شرايط فيزيولوژيکی طبيعی در گوسالهها (بيدرنگ پس از تولد) است. در گوسالههای در معرض خطر، توقف تنفسی (آپنه) اولیه یا ثانویه و یا تنگی نفس (ديسپنه) قابل مشاهده است. در آپنهی اوليه، گوسالهای که دچار توقف تنفس شده است، پس از تحريک (مانند ضربه به بدن) دوباره تنفس را آغاز میکند و در آپنهی ثانويه، گوسالهای که دچار توقف تنفس شده است، تلاشهای تنفسی نامنظمی را آغاز کرده و سپس بهآرامی تعداد دفعات آن کاهش مییابد و در نهایت متوقف میشود.
سایر شاخصها
افزون بر رتبهبندی آپگار برای گوسالههای نوزادِ تازه متولدشده، شاخصهای ديگری را نيز میتوان در چند ساعت نخست پس از زايمان، مورد بررسی قرار داد؛ از جمله:
دمای رکتوم (Rectal temperature):
بهطورمعمول، پس از زایمان، گوسالهها دمای بدن بالاتری (39 تا 40 درجهی سلسيوس) نسبت به دمای فیزیولوژیکی دارند که البته در عرض 3 تا 5 ساعت، به حالت طبیعی (37.7 تا 39 درجهی سلسيوس) بازمیگردد. گوسالههايی که طی يک سختزايی بلندمدت متولد شدهاند، دچار يک هايپرترمی (بيش از 39.5 درجهی سلسيوس) و به دنبال آن، يک هايپوترمی شدید (کمتر از 37 درجهی سلسيوس) میشوند. در اين گوسالهها، بازگشت دمای رکتوم به حد نرمال، آهستهتر و بلندمدتتر است. در کُل، بازگشت آهستهتر و بلندمدتتر دمای رکتوم به حد نرمال، از نشانههای کم بودن توانايی زندهمانی در گوسالههای نوزاد است.
زمان درازکش جناغی (Time to attain sternal recumbency, T-SR):
فاصلهی زمانی ميان تولد گوساله تا هنگام رسیدن به حالت درازکش روی جناغ را زمان درازکش جناغی (T-SR) میگويند. گاوها در حالت عادی، براي استراحت کردن و خوابيدن، بدن خود را روی زمين به پهلو و حالت درازکش جناغی قرار میدهند (شکل 3). در اين حالت، بیشتر وزن بدن روی پاهای جلویی قرار میگیرد. زمان رسیدن به حالت درازکش جناغی يا همان T-SR بهعنوان شاخصی مهم برای ارزيابی زندهمانی گوسالهی نوزاد در نظر میگرفتند. در شرايط عادي، گوسالههای تازه متولدشده در عرض چند دقیقه به حالت درازکش جناغی میرسند (معمولاً در يک بازهی زمانی 15 دقيقهای). T-SR درواقع نشاندهندهي کارکرد ترکیبی سیستمهای قلبی-رگی، حرکتی و عصبی است. سختزايی سبب افزايش قابلتوجهی در T-SR گوسالههای تازه متولدشده میشود. برخی پژوهشها نشان دادهاند، درصورتیکه رسيدن به حالت درازکش جناغی بيش از 15 دقيقه به درازا بکشد، احتمال اُفت جذب ايميونوگلوبولينها از آغوز و بيماری و مرگ ناشی از آن بالا ميرود.
شکل 3: گوساله در حالت درازکش جناغي (T-SR).
تلاش برای بلند شدن و زمان برای ایستادن:
گوسالههای سَرزنده، 15 دقيقه پس از تولد، تلاش خود را برای ايستادن آغاز کرده و معمولاً طی 1 ساعت به حالت ایستاده ميرسند. همانند T-SR، این رفتار ذاتی نيز نشاندهندهی کارکرد خوب سیستمهاي قلبی-رگي، حرکتی و عصبی است. برعکس، گوسالههای باقابلیت زنده ماندن ضعیف، یا این رفتار ذاتی را نشان نمیدهند و یا با تأخیر زياد اين کار را انجام میدهند.
اسکور آپگار مولینگ
کاربرد رتبهبندی آپگار برای گوسالههای تازه متولدشده، نخستين بار توسط مولينگ در سال 1977 آغاز شد. در آن هنگام از اصطلاح اسکور آپگار مولينگ برای اين ارزيابیها استفاده میشد. پس از مدتی مشخص شد که اسکور آپگار مولينگ در مورد گوسالهها، فاقد دقت لازم و کافی میباشد و به همين دليل کاربرد اين رتبهبندی منسوخ شد. از آن هنگام به بعد، پژوهشگران تلاشهای فراوانی را برای ارايهی رتبهبندی توانايی زندهمانی گوسالههای تازه متولدشده (بر پايهی رتبهبندی آپگار) انجام دادند.
رتبهبندی می
مجموعهی اين تلاشها سبب شد که پژوهشگری به نام جی. اف. می در سال 2008 نخستين رتبهبندی قابلاطمینان در اين مورد را ارايه دهد. این رتبهبندی از معیارهای ديداری و فیزیکی استفاده میکرد که بهآسانی قابل ثبت و رکورد برداری بودند. می پیشنهاد کرد که توانايی زندهمانی گوساله را بیدرنگ پس از زایمان، با آزمونهای رفلکسی زير مورد ارزيابی قرار داد:
رفلکس زمان راست نگهداشتن سَر (Head-righting). اين زمان بايد زير 3 دقيقه باشد؛
زمان درازکش جناغی (T-SR). اين زمان بايد زير 5 دقيقه باشد؛
زمان رفلکس مکيدن (SR). اين زمان بايد زير 15 دقيقه باشد؛
زمان تلاش برای بلند شدن و ايستادن. اين زمان بايد زير 20 دقيقه باشد؛
زمان برای ایستادن. اين زمان بايد زير 60 دقيقه باشد؛
اگر گوساله تنفس شکمی سطحی داشته باشد و یا رفلکسهای ضعیفی از خود نشان دهد (بهعنوان نمونه، زمان رفلکس مکيدن بيش از 15 دقيقه باشد)، میتوان اين موارد را به توانايی کمِ زندهمانی نسبت داد. گفتنی است که این فراسنجهها، همگی “نشانگرهای کلیدی” پروفایلِ رفتاری-فيزيولوژيکی (اِتوفیزیولوژیکی) پریناتال بوده و با تعادل اسید-باز گوسالهی تازه متولدشده در ارتباط هستند. اخیراً، لانگ و همکاران (2018) یک سیستم رتبهبندی آپگارِ اصلاحشده را پیشنهاد کردهاند که در آن، گوسالههایی که دارای رتبهی 0 – 3 هستند، در دستهی گوسالههای بهشدت در معرض خطر مرگ، گوسالههایی که دارای رتبهی 4 – 6 هستند، در دستهی گوسالههای در معرض خطر مرگ، و آنهايی که دارای رتبهی 7 – 10 هستند، در دستهی گوسالههای سَرزنده قرار دارند.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل PDF” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D”][/vc_column][/vc_row]
هایپوکلسمی در گاوهای شیری از مشکلات متابولیکی رایج در دامداری میباشد. همانطور که میدانیم غلظت کلسیم خون گاوها پس از زایمان غالباً پایین است. هرچند نحوه مدیریت و رفتار با این حیوانات در طول زمان تغییر کرده است.
Luciano Caixeta، دانشیار دامپزشکی گروه گاوشیری در دانشگاه مینهسوتا، از تحقیقات اخیر در مورد هیپوکلسمی صحبت کرد. هایپوکلسمی به عنوان غلظت کم کلسیم خون همراه با علائم بالینی یا بدون علائم بالینی تعریف میشود. وی بیان کرد که هایپوکلسمی بالینی حدود 1% گاوها را تحت تاثیر قرار میدهد، در حالیکه اثرات هایپوکلسمی تحت بالینی در مزارع گاو شیری عمدتاً بین 25% تا 73% مشاهده میشود.
مواد و روش
ایشان پس از بررسی تأثیرات مختلف هایپوکلسمی روی گاوها دادههای مربوط به مطالعه 300 گاو شیری شکم دوم به بالا را گزارش کردند.
آنها گاوها را در زمان زایمان به چهار گروه از نظر غلظت کلسیم خون تقسیم کردند:
نورموکلسمی – 41٪. این دسته از گاوها به ندرت زمینگیر میشوند.
هیپوکلسمی گذرا – 13٪. این دسته از گاوها زمینگیر میشوند اما به سرعت به حالت عادی برمیگردند.
هیپوکلسمی مداوم – 19٪. این دسته از گاوها زمینگیر میشوند ولی به طور کامل به حالت عادی برنخواهند گشت.
هیپوکلسمی گذرا – 27٪. زمینگیر شدن در این دسته از گاوها دیرتر اتفاق خواهد افتاد اما به طور کامل به حالت عادی برنمیگردند.
گاوهای مبتلا به هیپوکلسمی پایدار و گذرا هستند که در دامداری مشکل ایجاد میکنند. دادهها نشان داد که گاوهایی که صرفاً در روز زایمان کلسیم خون پایینی داشتند نسبت به گاوهایی که تا چند روز پس از زایمان کلسیم خون پایینی داشتند، به بیماریهای کمتری مبتلا شدند، کمتر از گله حذف شدند و شیر بیشتری تولید کردند.
هنگامیکه دامداری هایپوکلسمی بالینی دارد، اولین چیزی که باید ارزیابی شود توان ایستادن گاو است. اگر گاو قادر به ایستادن نیست، باید به تدریج بطری داخل وریدی گلوکونات کلسیم 23% یا CMPK دریافت کند.
در ادامه Caixeta توضیح داد که غلظت کلسیم خون گاو زمینگیر به میزان قابل توجهی پایین است و به افزایش ناگهانی غلظت کلسیم خون نیاز دارد و بطری داخل وریدی در این زمان انتخاب خوبی است. گاوهایی که توان ایستادن دارند سطح کلسیم خون پایینی ندارند و یک بطری داخل وریدی سطح کلسیم را خیلی بالا میبرد و باعث میشود تا چرخههای تنظیم کلسیم فعال شود و سطح کلسیم کاهش یابد. تزریق همزمان بطری دوم با بطری اول واکنش مشابهی ایجاد میکند و کلسیم بیش از حد نیاز فراهم شده و به دنبال آن سطح کلسیم کاهش مییابد. استفاده از ویال دوم به صورت داخل وریدی 12 ساعت بعد یا تزریق زیر جلدی بطری دوم نیز بی اثر است. تنها در صورتی که یک گاو دوباره زمین بخورد باید یک بطری دیگر کلسیم داخل وریدی دریافت کند.
نتیجهگیری
گاوهای شکم اول به بولوس کلسیم نیاز ندارند، اما گاوهای چندشکم پرتولید، گاوهای لنگ یا هر گاوی که در حین زایمان کاهش مصرف ماده خشک داشته است، مصرف بولوس کلسیمی سودمند خواهد بود. در نتیجه خوراندن کلسیم به گاوهایی که پیرامون زایش لنگش داشتند نسبت به گاوهای سالم، مفیدتر خواهد بود و همچنین برای گاوهایی که در دوره شیردهی قبلی تولید بالاتری داشتند، خوراندن کلسیم سودمندتر خواهد بود. مدیریت سطح کلسیم حول زایش و درمان انتخابی گاوها برای هایپوکلسمی باعث صرفه جویی در هزینه تولید کننده میشود. همچنین به گاوها کمک میکند تا با موفقیت بیشتری به دوره شیردهی بعدی منتقل شوند.