میانگین افزایش وزن روزانه گوساله قبل از شیرگیری موثر بر عملکرد
طبق نتایج مطالعات متعددی که صورت گرفته است، میانگین افزایش وزن روزانه قبل از شیرگیری (ADG) تاثیر قابل توجهی بر عملکرد شیردهی تلیسهها دارد.
تحقیقات Cornell در سال 2012 نشان داد که به ازای هر 454 گرم افزایش وزن روزانه بیشتر، 498 کیلوگرم شیر بیشتر در اولین دوره شیردهی و 1034 کیلوگرم شیر بیشتر در سه دوره شیردهی اول انتظار میرود. این اثر خطی بود، به این معنی که هر چه ADG در دوره قبل از شیرگیری بیشتر باشد، حیوان بازده بیشتری دارد.
نتایج تحقیقی دیگر در سال 2016، به ازای هر 454 گرم افزایش وزن بیشتر قبل از شیرگیری، 648 کیلوگرم شیر بیشتر در اولین دوره شیردهی نشان داد. جالب اینجاست که این تحقیقات نشان داد که این اثر در مورد تولید کل چربی و پروتئین شیر نیز صادق است.
هر 100 گرم ADG پیش از شیرگیری با 85 تا 111.3 کیلوگرم شیر بیشتر در طول اولین شیردهی همراه بود (Soberon et al., 2012).
نحوه به حداکثر رساندن میانگین افزایش وزن روزانه گوساله قبل از شیرگیری
به طور کلی، استرس گوساله را تا حد امکان محدود و رشد را تحریک کنید.
متاآنالیزی توسط گلسینگر و همکاران (2016) نشان داد که ADG قبل از شیرگیری (8 هفتگی) رابطه مثبتی با تولید شیر اولین دوره شیردهی دارد که تحت تاثیر چند عامل کنترل میشود.
مکمل ویتامینی پروبیوتیکی
مصرف ویتامینها و الکترولیتها برای تقویت سیستم ایمنی، بهبود رشد و افزایش وزن بدن اهمیت دارد. این مکملها سبب افزایش رشد استخوان ها و بزرگ شدن جثه گوساله میشوند. رشد جثه گوساله هرچه زودتر و در سنین کمتر آغاز شود، تلیسه در سن کمتری به وزن مناسب برای تلقیح و آبستنی میرسد و نخستین دوره شیردهی خود را آغاز میکند.
مصرف آغوز
مصرف کافی آغوز و ایمونوگلوبولینها نه تنها بر سلامت گوساله بلکه بر سرعت رشد بعدی و بهرهوری آینده آن نیز تأثیر میگذارد (Nocek و همکاران، 1984؛ DeNise و همکاران، 1989). تاثیرگذارترین عامل در زندگی گوسالهها که ADG، سلامت و عملکرد مادام العمر را پیشبینی میکند، مدیریت آغوز است. تغذیه با مقدار صحیح آغوز با کیفیت (دارای حداقل 50 گرم IgG در هر لیتر) مناسب و در زمان مناسب مهمترین کاری است که میتوانید برای یک گوساله انجام دهید.
مصرف استارتر
مصرف استارتر گوساله قبل از شیرگیری با میزان افزایش وزن روزانه در روزهای پس از شیرگیری ارتباط نزدیکی دارد (Stamey et al., 2012). ماده خشک مصرفی استارتر گوساله در 8 هفته اول نیز عملکرد اولین شیردهی را بهبود بخشید. خوراک مصرفی در زمان از شیرگیری رابطه مثبتی با تولید در اولین دوره شیردهی دارد (Heinrichs and Heinrichs, 2011). با استفاده از برنامه مناسب شیردهی و مصرف استارتر (3 روز متوالی به میزان 1500 گرم) میتوانید گوسالهها را در سن 60 روزگی با وزن مناسب (2 برابر وزن تولد) از شیر گرفته و به دنبال آن بهترین نتایج را در پرورش تلیسه خواهید گرفت.
جمع بندی
در کل بهبود ADG قبل از شیرگیری با تولید بیشتر شیر در اولین دوره شیردهی همراه است. از جمله عوامل تاثیرگذار در بهبود افزایش وزن گوساله، میتوان به مدیریت آغوز، پیشگیری و درمان به موقع اسهال و استفاده از استارتر با کیفیت اشاره کرد.
براساس این مطالعه وزن بدن گوساله و ADG در هفتههای 6 و 8 اثرات مثبت قابل توجهی بر تولید شیر، چربی و پروتئین کل 305 روز اول شیردهی دارد. روند جلو افتادگی آبستنی و تولید شیر، تا پایان عمر اقتصادی گوساله ادامه دارد و میانگین تولید شیر به ازای هر گاو در گله را افزایش میدهد.
چه در هنگام تولد و چه پس از آن، اسهال و مشکلات تنفسی، دو بيماری اصلی هستند که منجر به مرگومیر گوسالهها میشوند. اسهال معمولاً در 30 روز نخست پس از تولد، و مشکلات تنفسی در گوسالههای با سن بيش از 30 روز رخ میدهد؛ هرچند امکان بروز آنها در هر سنی امکانپذير است. بر پايهی گزارشهای مربوط به سال 2023، در ایالاتمتحده آمریکا، بیماریهای تنفسی مسئول 21.3درصد مرگومیر در گوسالههای شیری پيش از شیرگیری، و 50.4درصد در گوسالههای از شیر گرفته میباشند. افزون بر مرگومیر، ديگر پيامدهای منفی ناشی از بیماریهای تنفسی، عبارتند از: هزینهها و نیروی کار صرف شده برای درمان، کاهش شديد رشد و اُفت باروری.
شناسایی بیماری تنفسی گاو (BRD)
شناسایی زودهنگام بيماریهای تنفسی ممکن است احتمال موفقیت درمان را افزایش دهد و به جلوگیری از کاربرد ناموجه و نامناسب از داروهای ضد میکروب (بهویژه آنتیبیوتیکها) کمک کند. روشهای استانداردِ مرجع برای شناسایی بیماری تنفسی گاو (BRD) در دامهای مرده، عبارتند از: کالبدگشایی همراه با آزمونهای هیستوپاتولوژیکی، میکروبیولوژیکی، مولکولی و بیوشیمیایی.
برای شناسایی BRDدر گاوهای زنده میتوان از سونوگرافی و رادیوگرافی قفسهی سینه استفاده کرد. همهی این موارد، نیازمند استفاده از دستگاههای گرانقیمت و نیروی انسانی آموزشدیده هستند.
با توجه به موارد اشارهشده در بالا، برتری عمدهی سیستمهای رتبهبندی بالینی در آن است که به دستگاهها یا آزمونهای شناسایی گرانقیمت نیاز ندارند. نخستین رتبهبندی BRD در سال 1977 بهعنوان ابزاری برای دستهبندیِ شدت BRD در گوسالههای آلوده به ویروس سینسیتیال تنفسی گاوی(BRSV) انجام شد.
در سال 2014، برخی پژوهشگران، سیستمهای رتبهبندی گوناگونی را برای ارزیابی BRD در گوسالههای از شیر گرفته، پیشنهاد کردند. هیچیک از این سیستمهای رتبهبندی BRD نتوانست ارزیابی دقیق و قابلاعتمادی را برای BRD ارایه دهد. در سال 2019 پژوهشگران دانشکدهی کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه کالیفرنیا، موفق به پیشنهاد یک سیستم رتبهبندی دقیق برای BRD در گوسالههای شیرخوارو از شیرگرفتهشدند. این سیستم را سیستم اسکور بندی BRD کالیفرنیا یا CA BRD نامیدند. برای گوسالههای شیرخوار، بر پایهی 6 نشانهی بالینی، و برای گوسالههای از شیرگرفته، بر پایهی 5 نشانهی بالینی پایهگذاری شد.
اسکور کل
همهی رتبههای مربوط به این فراسنجهها با هم جمع میشوند تا اسکور کُل به دست آید.
برای گوسالههای شیرخوار، رتبهی کُلِ برابر 5یا بیشتر، نشاندهندهی احتمال ابتلای گوساله به BRDمیباشد.
یکی از 5 فراسنجههای مورد ارزیابی برای گوسالههای از شیرگرفته، نوسانهای شبانهروزی دمای مقعد است. اگر گوساله، فاقد نوسانهای دمایی مقعدی باشد، رتبهی کُلِ 1 یا بیشتر، نشاندهندهی احتمال ابتلای گوساله به BRDمیباشد. اگر گوساله، دارای نوسانهای دمایی مقعدی 15(سلسیوس) یا بیشتر باشد، در این شرایط رتبهی کُلِ 2 یا بیشتر، نشاندهندهی احتمال ابتلای گوساله به BRDمیباشد.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل PDF” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D”][/vc_column][/vc_row]
اسهال گوسالهی نوزاد (NCD) یکی از شایعترین بیماریهای چندعاملی است که دامداران همواره با آن روبرو هستند. دادههای منتشرشده در مورد میزان بروز و اهمیت این بیماری بر پایهی کشور، نوع سیستم پرورش، نوع تولید، سال و عوامل دیگر متفاوت است. میزان بروز این بیماری که توسط پژوهشگران گوناگون مشاهده و گزارش شده است، از پایینترین سطح در سوئد و دانمارک (9.8%و 10.3%) تا میانگین 24 – 30%در اروپا و ایالاتمتحدهی آمریکا متغیر است. مرگومیر گوسالههایی که از اسهال رنج میبرند، در اروپا بین 15تا 30درصد و در ایالاتمتحدهی آمریکا بیش از 50درصد است. پیامدهای منفی اسهال نوزادی نهتنها از ضررهای مستقیم آن (مرگومیر و هزینهی درمان)، بلکه از تأثیرات آن بر سودآوری گله نیز ناشی میشود. حتی گوسالههایی که بر اسهال غلبه کرده و زنده میمانند، بازهم دچار پیامدهای منفی بلندمدت بر رشد خود هستند. همچنین، این گوسالهها دچار ضعف سیستم ایمنی بوده و احتمال بروز دیگر بیماریها (بهویژه بیماریهای تنفسی) در آنها بالاست. مدیریت مناسب و دقیق پرورش و نیز مراقبت از گوسالهها میتواند عوارض و مرگومیر ناشی از شیوع اسهال نوزادی را به حداقل برساند.
شناسایی و رتبهبندی
اسهال گوسالهی نوزاد معمولاً با کمآبی بدن (دِهیدراسیون)، اسیدمی (اسیدی شدن خون) و عدم تعادل الکترولیتی مایعات بدن (بهویژه فشار اُنکوتیک) همراه است. آنالیز گازهای خون بهطور گستردهای بهعنوان آزمونی استاندارد برای ارزیابی شدت اسیدوز متابولیکی، DCAD و اختلالات الکترولیتی در گوسالههای اسهالی مورد استفاده قرار میگیرد. بااینوجود، انجام آزمونهای آزمایشگاهی در مزرعه کاری دشوار است.
معاینههای بالینی، نخستین گامِ اجتنابناپذیر برای شناسایی و رتبهبندی اسهال گوسالهی نوزاد (بهویژه در مراحل نخست آغاز بیماری) است. در بسیاری از پژوهشها، همبستگی زیادی میان نشانههای بالینی بیماری و فراسنجههای خونی همچون pH، گازها، بیکربنات (HCO3–)، باز مازاد (BE) دیده شده است. یک سیستم رتبهبندی ایدهآل برای اسهال گوسالهی نوزاد، سیستمی است که بیشترین همبستگی را با فراسنجههای خونی داشته و بتواند بهآسانی توسط پرسنل آموزش ندیده نیز مورد استفاده قرار گیرد.
انواع رتبهبندی
رایجترین روش برای بررسی و رتبهبندی اسهال گوساله، استفاده از قوام مدفوع (Fecal consistency) برای شناسایی بروز و ارزیابی درجهی شدت اسهال است. این رتبهبندی برای نخستین بار در سال 1977توسط لارسون و همکاران ارایه شد. این رتبهبندی بر پایهی سیالیت مدفوع پیشنهاد شد. در این رتبهبندی، اسکورها بهصورت زیر بیان میشوند:
اسکور 1: مدفوع نرمال. مدفوعی که سِفت است، اما نه سخت. مدفوع پس از افتادن به زمین، کمی پخش میشود؛
اسکور 2: مدفوع نرم (Soft). مدفوع نرم است و شکل خود را حفظ نمیکند؛ انباشته میشود، اما کمی پخش میشود؛
اسکور 3: مدفوع روان (Runny). بهآسانی تا عمق حدود 6 میلیمتر پخش میشود؛
اسکور 4: مدفوع آبکی (watery). مدفوعی مایع و پاششی است.
مَکگویرک (2008) رتبهبندی دیگری را برای بیان اسکور مدفوع ارایه داد. این رتبهبندی دارای یک مقیاس 0 تا 3 است:
0: مدفوع نرمال با قوام طبیعی؛
1: نیمه شکلیافته یا خمیری (Semiformed or pasty)؛
2: مدفوع شُل است، اما قوام کافی برای باقی ماندن روی بستر را دارد؛
3 : مدفوع آبکی و پاششی.
در این رتبهبندی، در صورت وجود خون در مدفوع از حرف B در کنار اسکور مربوطه استفاده میشود؛ بهعنوان نمونه، اسکور 3B به معنای مدفوع آبکی همراه با خون است.
کلام آخر
صرفنظر از سیستم رتبهبندی اسهال، در بیشتر پژوهشهای انجام شده روی اسهال گوساله، از سیستم رتبهبندی قوام مدفوع استفاده میشود. برای هدفمند کردن این معیار، بلوسا و همکاران (2011)، رتبهبندی قوام مدفوع را بهعنوان ابزاری برای پیشبینی درصد مادهی خشک مدفوع (Fecal DM) مورد ارزیابی قرار دادند. آنها دریافتند که هر چه اسکور قوام مدفوع بالاتر (مدفوع شُلتر) باشد، درصد DMمدفوع کمتر است. رناد و همکاران (2020) نشان دادند که اسکور قوام مدفوع میتواند کاهش DMمدفوع را پیشبینی کند؛ بدین ترتیب اسکور قوام مدفوع بالاتر ممکن است نشاندهندهی افزایش شدت اسهال باشد.
رتبهبندی مدفوع معمولاً توسط دامداران برای تصمیمگیریهای بالینی (مانند زمان و ضرورت سِرمدرمانی) مورد استفاده قرار میگیرد؛ بهعنوان نمونه، اسکور مدفوعی 3معمولاً دامدار را ترغیب به سِرمدرمانی میکند تا از دِهیدراسیون شدید و بروز عدم تعادل الکترولیتی در گوسالهی مبتلا به اسهال جلوگیری کند. در سال 1998، کانستبل و همکاران استفاده از فاکتورهای بالقوه سودمندِ بالینی را برای ارزیابی وضعیت دِهیدراتاسیون ناشی از اسهال، مورد بررسی قرار دادند. این فاکتورها عبارت بودند از: میزان انوفتالموس (گودرفتگی چشم)، مدتزمان برگشت پوست گردن، سینه و پلکهای بالایی و پایینی، ضربان قلب، میانگین فشار سیاهرگ مرکزی، دمای محیطی و مرکزی بدن و … . آنها به این نتیجه رسیدند که بهترین پیشبینیکنندهی درجهی دِهیدراسیون بدن، شدت گودرفتگی چشم (انوفتالموس) و ویژگی ارتجاعی پوست در ناحیهی گردن و سینه است.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل PDF” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D”][/vc_column][/vc_row]
سیستمهای اسکوربندی بالینی در گوسالههای نوزاد (اسکور آپگار)
رتبهبندی آپگار برای خوک، اسب، سگ، گربه، گوسفند، الاغ و گونههای گاو ایجاد شده است که دارای پنج فراسنجه با رتبههای صفر، 1، و 2 تشکیل شدهاند.
در مورد گونههای گاو، پنج فراسنجهی مورد ارزيابی رتبهبندی آپگار به شرح زیر هستند:
(A) رنگ غشاهای مخاطی (Mucous membranes color) و ظاهر پوشش بدن:
رنگ غشاهای مخاطی:
یک فراسنجهی استاندارد در رتبهبندی سنتی آپگار بوده و مربوط به اکسیژنرسانی خون و نيز پِرفیوژن يا خونرسانی بافتهای محیطی (Peripheral perfusion) میباشد. سیانوز (کبودی) غشای مخاطی باکال و زبانی نشاندهندهی سختزايی بلندمدت و هایپوکسمی (کماکسيژنی خونی) ناشی از آن است. مخاط باکال، مخاط پوشانندهی بخش درونی گونهها و لبها در دهان میباشد. بايد توجه داشت که سیانوز (کبودی) غشای مخاطی باکال و زبانی ممکن است به دليل کاهش هماتوکريت گوسالهی تازه متولد شده نيز باشد و ارتباطی به سختزايی نداشته باشد.
ظاهر پوشش بدن:
بهطورمعمول، گوسالهها پوشیده از مایع کيسهی جنينی متولد میشوند. وجود رنگ مِکونیوم نيز يکی از نشانههای بروز تنش (مانند سختزايی) در گوساله به هنگام زايش است. مکونیوم مادهی مدفوعی است که گوساله با آن متولد میشود. گوسالههایی که به هنگام زايمان دچار تنش میشوند، در درون مايع آمنيوتيک مدفوع میکنند. اين کار سبب میشود که مایع آمنیوتیک، رنگی مایل به زرد تا سبز داشته باشد (زیرا مِکونیوم دارای مقدار زیادی از ترکیبات صفراوی است). دليل دفع مکونيوم در مايع آمنيوتيک، شُل شدن اسفنکتر مقعدی گوساله در اثر هايپوکسی درونرحمی (معمولاً ناشی از سختزايی) است. بدين ترتيب، بخشهايی از بدن گوساله که دارای موهای سفید هستند، به رنگ زرد مايل به سبز ديده میشوند (شکل 1).
افزون بر این، همبستگی مثبتی ميان غلظت L-لاکتيت خونِ ناف و رنگ مِکونیوم ديده شد که دليل آن همان هايپوکسی درونرحمی است. طولانی شدن زمان زايمان سبب کاهش اکسيژن خون و بروز تنفس بیهوازی (تخمير) در سلولها و توليد مقدار زيادی لاکتيت در بدن میشود. ورود لاکتيت به خون، موجب افزايش غلظت پلاسمايی آن شده که نشانهای از هايپوکسی درونرحمی گوساله است؛
شکل 1: A: رنگ مِکونيوم (Meconium staining) شديد (0) در گوسالهای که به دليل سختزايی، مرده به دنيا آمده است. B: رنگ مِکونيوم شديد (0) در گوسالهای که دچار سختزايی شده، ولی زنده به دنيا آمده است.
(P) ضربان قلب (Heart rate, HR):
HR نشانگر سَرزندگی کُلی (Overall vitality) گوساله است. بيدرنگ پس از زایمان، HR بالا (bpm در حدود 100-150) بهعنوان شرايط فیزیولوژیک نرمال در نظر گرفته میشود. پس از چند ساعت، HR کاهش خواهد يافت. در گوسالههای در معرض خطر، یک تاکیکاردی اولیه (HR > 150 bpm) و به دنبال آن برادیکاردی (HR < 80 bpm) مشاهده میشود؛
(G) پاسخ گریمِس (Grimace response) يا تحريکپذيری رفلکسی (انعکاسی):
آزمونهای زیادی برای ارزیابی تحریکپذیری رفلکسی پیشنهاد شده است. پژوهشگری به نام جي. اف. می در سال 2008 پیشنهاد کرد که پاسخهای رفلکسی را میتوان با روشهای زير مورد ارزيابی قرار داد:
الف- تکان سَر (Head shake):
تکان سَر را میتوان با گذاشتن انگشت یا تکهای از کاه در سوراخ بینی ارزيابی کرد؛
ب- رفلکس قرنیه (Corneal reflex):
رفلکس قرنیه را میتوان با فشار ملایم پلک، ارزيابی کرد؛
ج- رفلکس مکیدن (Suckling reflex = SR):
رفلکس مکیدن را میتوان با قرار دادن انگشت در حفرهی دهان، ارزيابی کرد؛
د- رفلکس پَسکشيدن زبان (Tongue withdrawal reflex):
رفلکس پَسکشيدن زبان را میتوان با کشیدن زبان به سمت بيرون و بررسی مقاومت گوساله در برابر اين کشيدگی و تلاش گوساله برای پَس کشيدن دوبارهی زبان به داخل دهان، مورد ارزيابی قرار داد؛
ھ- رفلکس پدال (Pedal reflex):
رفلکس پدال را میتوان با نیشگون گرفتن فاصله يا شکاف ميانسُمی (Interdigital cleft) پای جلويی، مورد ارزیابی قرار داد (شکل 2). در آزمونِ رفلکس پدال، اگر گوساله بهشدت پای خود را پَس بکشد، به معنای پاسخ بسيار مثبت به اين تحريک رفلکسی است. اگر گوساله بهآرامی پای خود را پَس بکشد، به معنای پاسخ نسبتاً مثبت به اين تحريک رفلکسی است، و اگر گوساله پای خود را پَس نکشد، به معنای عدم پاسخ به اين تحريک رفلکسی است.
برخی پژوهشگران توصیه میکنند که برای ارزیابی سرزندگی گوسالههای تازه متولدشده، استفاده از آزمون رفلکس مکیدن (SR) بهتنهایی کافی است. بهطورمعمول، گوساله دارای فرکانس مکيدن 80 يا بيش از 80 بار مکيدن در دقيقه است. این آزمون دارای بیشترین ارتباط را با pH خون است. در واقع، هایپوکسیِ بلندمدت، باعث کاهش سطح O2 مغزی و به دنبال آن اُفت کارکرد سیستم عصبی مرکزی (CNS) میشود. اُفت کارکرد سیستم عصبی مرکزی سبب اختلال در انواع رفلکسهای عصبی میشود.
افزون بر این، رفلکس مکیدن (SR) و رفلکس پَس کشيدن زبان، دارای همبستگی زيادی با اسيدوز متابوليکی (کاهش pH خون و مايعات بدن) هستند. اين دو رفلکس، ارتباط زيادی با غلظت يون بيکربنات و لاکتيت در خون دارند. رفلکس مکیدن، با اسیدوز ناشی از اسهال مرتبط است. رفلکس پَس کشيدن زبان (چه کامل و چه ناقص) ارتباط چشمگيری با غلظت L-لاکتات در خون دارد. افزايش لاکتيت در خون، موجب اُفت رفلکس پَس کشيدن زبان میشود.
شکل 2: شکاف ميانسُمی (Interdigital cleft).
(A) فعاليت و تونوس ماهيچهای (Muscle tone and activity):
این فراسنجه بهطور مستقیم با پاسخ به تحريکپذيری رفلکسی ارتباط دارد. فعاليت و تونوس ماهيچهای را میتوان بهطور غیرمستقیم از راه بررسيی رفتارهای نوزادی مانند راست نگهداشتن سَر (Head-righting) و تلاش برای ایستادن ارزیابی کرد. در رفتار راست نگهداشتن سَر، دامدار بايد سَر گوساله را به سمت عقب، جلو و يا چپ و راست خم کند، گوسالهی سالم تلاش میکند که بهسرعت سَر خود را راست نگه دارد.
(R) تنفس:
شمار يا تعداد تنفس (Respiratory rate) و ریتم تنفسی (Respiratory rhythm) شاخصهای مشخصی از سَرزندگی کُلی گوساله هستند. تُندنفسی گذرا نوعی شرايط فيزيولوژيکی طبيعی در گوسالهها (بيدرنگ پس از تولد) است. در گوسالههای در معرض خطر، توقف تنفسی (آپنه) اولیه یا ثانویه و یا تنگی نفس (ديسپنه) قابل مشاهده است. در آپنهی اوليه، گوسالهای که دچار توقف تنفس شده است، پس از تحريک (مانند ضربه به بدن) دوباره تنفس را آغاز میکند و در آپنهی ثانويه، گوسالهای که دچار توقف تنفس شده است، تلاشهای تنفسی نامنظمی را آغاز کرده و سپس بهآرامی تعداد دفعات آن کاهش مییابد و در نهایت متوقف میشود.
سایر شاخصها
افزون بر رتبهبندی آپگار برای گوسالههای نوزادِ تازه متولدشده، شاخصهای ديگری را نيز میتوان در چند ساعت نخست پس از زايمان، مورد بررسی قرار داد؛ از جمله:
دمای رکتوم (Rectal temperature):
بهطورمعمول، پس از زایمان، گوسالهها دمای بدن بالاتری (39 تا 40 درجهی سلسيوس) نسبت به دمای فیزیولوژیکی دارند که البته در عرض 3 تا 5 ساعت، به حالت طبیعی (37.7 تا 39 درجهی سلسيوس) بازمیگردد. گوسالههايی که طی يک سختزايی بلندمدت متولد شدهاند، دچار يک هايپرترمی (بيش از 39.5 درجهی سلسيوس) و به دنبال آن، يک هايپوترمی شدید (کمتر از 37 درجهی سلسيوس) میشوند. در اين گوسالهها، بازگشت دمای رکتوم به حد نرمال، آهستهتر و بلندمدتتر است. در کُل، بازگشت آهستهتر و بلندمدتتر دمای رکتوم به حد نرمال، از نشانههای کم بودن توانايی زندهمانی در گوسالههای نوزاد است.
زمان درازکش جناغی (Time to attain sternal recumbency, T-SR):
فاصلهی زمانی ميان تولد گوساله تا هنگام رسیدن به حالت درازکش روی جناغ را زمان درازکش جناغی (T-SR) میگويند. گاوها در حالت عادی، براي استراحت کردن و خوابيدن، بدن خود را روی زمين به پهلو و حالت درازکش جناغی قرار میدهند (شکل 3). در اين حالت، بیشتر وزن بدن روی پاهای جلویی قرار میگیرد. زمان رسیدن به حالت درازکش جناغی يا همان T-SR بهعنوان شاخصی مهم برای ارزيابی زندهمانی گوسالهی نوزاد در نظر میگرفتند. در شرايط عادي، گوسالههای تازه متولدشده در عرض چند دقیقه به حالت درازکش جناغی میرسند (معمولاً در يک بازهی زمانی 15 دقيقهای). T-SR درواقع نشاندهندهي کارکرد ترکیبی سیستمهای قلبی-رگی، حرکتی و عصبی است. سختزايی سبب افزايش قابلتوجهی در T-SR گوسالههای تازه متولدشده میشود. برخی پژوهشها نشان دادهاند، درصورتیکه رسيدن به حالت درازکش جناغی بيش از 15 دقيقه به درازا بکشد، احتمال اُفت جذب ايميونوگلوبولينها از آغوز و بيماری و مرگ ناشی از آن بالا ميرود.
شکل 3: گوساله در حالت درازکش جناغي (T-SR).
تلاش برای بلند شدن و زمان برای ایستادن:
گوسالههای سَرزنده، 15 دقيقه پس از تولد، تلاش خود را برای ايستادن آغاز کرده و معمولاً طی 1 ساعت به حالت ایستاده ميرسند. همانند T-SR، این رفتار ذاتی نيز نشاندهندهی کارکرد خوب سیستمهاي قلبی-رگي، حرکتی و عصبی است. برعکس، گوسالههای باقابلیت زنده ماندن ضعیف، یا این رفتار ذاتی را نشان نمیدهند و یا با تأخیر زياد اين کار را انجام میدهند.
اسکور آپگار مولینگ
کاربرد رتبهبندی آپگار برای گوسالههای تازه متولدشده، نخستين بار توسط مولينگ در سال 1977 آغاز شد. در آن هنگام از اصطلاح اسکور آپگار مولينگ برای اين ارزيابیها استفاده میشد. پس از مدتی مشخص شد که اسکور آپگار مولينگ در مورد گوسالهها، فاقد دقت لازم و کافی میباشد و به همين دليل کاربرد اين رتبهبندی منسوخ شد. از آن هنگام به بعد، پژوهشگران تلاشهای فراوانی را برای ارايهی رتبهبندی توانايی زندهمانی گوسالههای تازه متولدشده (بر پايهی رتبهبندی آپگار) انجام دادند.
رتبهبندی می
مجموعهی اين تلاشها سبب شد که پژوهشگری به نام جی. اف. می در سال 2008 نخستين رتبهبندی قابلاطمینان در اين مورد را ارايه دهد. این رتبهبندی از معیارهای ديداری و فیزیکی استفاده میکرد که بهآسانی قابل ثبت و رکورد برداری بودند. می پیشنهاد کرد که توانايی زندهمانی گوساله را بیدرنگ پس از زایمان، با آزمونهای رفلکسی زير مورد ارزيابی قرار داد:
رفلکس زمان راست نگهداشتن سَر (Head-righting). اين زمان بايد زير 3 دقيقه باشد؛
زمان درازکش جناغی (T-SR). اين زمان بايد زير 5 دقيقه باشد؛
زمان رفلکس مکيدن (SR). اين زمان بايد زير 15 دقيقه باشد؛
زمان تلاش برای بلند شدن و ايستادن. اين زمان بايد زير 20 دقيقه باشد؛
زمان برای ایستادن. اين زمان بايد زير 60 دقيقه باشد؛
اگر گوساله تنفس شکمی سطحی داشته باشد و یا رفلکسهای ضعیفی از خود نشان دهد (بهعنوان نمونه، زمان رفلکس مکيدن بيش از 15 دقيقه باشد)، میتوان اين موارد را به توانايی کمِ زندهمانی نسبت داد. گفتنی است که این فراسنجهها، همگی “نشانگرهای کلیدی” پروفایلِ رفتاری-فيزيولوژيکی (اِتوفیزیولوژیکی) پریناتال بوده و با تعادل اسید-باز گوسالهی تازه متولدشده در ارتباط هستند. اخیراً، لانگ و همکاران (2018) یک سیستم رتبهبندی آپگارِ اصلاحشده را پیشنهاد کردهاند که در آن، گوسالههایی که دارای رتبهی 0 – 3 هستند، در دستهی گوسالههای بهشدت در معرض خطر مرگ، گوسالههایی که دارای رتبهی 4 – 6 هستند، در دستهی گوسالههای در معرض خطر مرگ، و آنهايی که دارای رتبهی 7 – 10 هستند، در دستهی گوسالههای سَرزنده قرار دارند.
گردآوری و تدوین: دکتر محمد چمنی[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل PDF” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D”][/vc_column][/vc_row]
اسکور بالینی (Clinical scores) يکی از موارد مهم در مدیریت پرورش گوسالهی نوزاد (در آغاز تولد و هفتههای نخست پس از تولد) است. اسکورهای بالینی برای ارزیابی زندهمانی گوسالهی نوزاد و تشخیص و نظارت بر اسهال و بیماریهای تنفسی گوساله استفاده میشود. اين اسکورها به دامپزشکان و دامپروران کمک میکند تا گوسالههایی را که نیاز به کمک دامپزشکی دارند، بهسرعت شناسايی کنند. اسکورهای بالینی درواقع اعدادی هستند که به يک گوساله داده میشوند تا همبستگی ميان احتمال بروز بيماری (اسهال يا بيماریهای تنفسی) و ويژگيهای ظاهری گوساله را برقرار نمايند و به دامپزشک کمک میکند تا گوسالههایی را که نیاز به کمک دامپزشکی دارند، شناسایی کند.
نرخ گزارش شدهی مرگومیر گوساله در کشورهای اروپایی از 3.87 تا 7 درصد متغیر است و بیشترین خطر مرگ در طول 4 هفتهی نخست زندگی رخ میدهد.
مرگ و میر گوساله
مرگومیر گوساله در این دوره را میتوان به دو بخش دستهبندی کرد:
مرگومیر پریناتال (Perinatal): مرده زایی پس از 260 روز بارداری تا 48 ساعت پس از تولد؛
مرگومیر نوزادان (Neonatal mortality): مرگ گوساله بین 3 تا 30 روزگی پس از تولد.
گزارشها نشان دادهاند که دلايل اصلي مرگومیر پريناتال (يا مردهزايی) در درجهی نخست، سختزايی و آسيبهای ناشی از آن (کمبود اکسیژن و ترومای حاصل از سختزايی)، و تا حد بسیار کمتری، مرگ درونرحمی و خروج زودرس جفت (Placental expulsion) ميباشد. اين در حالی است که اسهال و ذاتالریه شایعترین علل مرگ نوزادان پس از تولد هستند. بااینحال، در بیشتر موارد، فاکتورهای چندعاملی (Multifactorial) سبب مرگومیر گوسالهها میشوند. منظور از فاکتورهای چندعاملی، ترکیبی از عوامل مادری (Dam factors)، عوامل عفونی و مدیریت غیر بهینه است.
خطر بروز مرگومیر پریناتال، طی سالهای اخیر افزایش یافته است. افزایش مرگومیر پریناتال در کشورهای پيشرفته موجب مشکلات زير شده است:
کاهش شمار گوسالهها بهعنوان جایگزینی برای دامهای حذف شده (برای کشتار يا فروش)؛
کاهش کارايی توليد؛
به تأخیر انداختن پيشرفت ژنتيکی.
درنتیجه، برنامههای مديريتی که مرگومیر در گوسالههای نوزاد را به حداقل برسانند، برای دامپروران بسيار ارزشمند خواهند بود. يک ابزار ارزشمند برای این منظور، کاربرد سیستمهای رتبهبندی (Scoring system) است که دامداران و دامپزشکان را قادر میسازد تا یک رویکرد سیستماتیک در این زمینه درپیش گیرند. سیستمهای رتبهبندی، ابزاری برای ارزیابی عینی و بیان وضعیت بالینی و دستهبندی گوسالههای بیمار هستند.
اسکورهای زندهمانی (Viability Scores)
2-1- اسکور آپگار (APGAR Score)
در کشورهای پيشرفته، برنامههای مراقبتهای پيش و پس از زایمان منجر به موفقیت بسیار بالایی برای پیشگیری از مشکلات در نوزادان تازه متولدشدهی انسان شده است. بخشی از این موفقیت به دلیل الزام انجام روشهای استاندارد برای بررسی سلامت و زندهمانی (با استفاده از رتبهدهی یا اسکور) در عرض چند دقیقهی نخست پس از تولد نوزاد انسان است. در سال 1953 نخستين روش رتبهدهی زندهمانی نوزاد انسان، توسط پزشکی آمريکايی به نام ویرجینیا آپگار (Virginia Apgar) باهدف امکان ارزیابی همهی نوزادان انسان در سراسر جهان و تحت تمام شرایط بالینی ممکن، پيشنهاد و اجرا شد. این رتبهبندی شامل پنج فراسنجهی زير بود:
ضربان قلب (Heart rate)؛
تلاش تنفسی (Respiratory effort)؛
تحریکپذیری انعکاسی يا رفلکسی (Reflex irritability)؛
تونوس ماهيچهای (Muscle tone)؛
رنگ (Color).
هدف این رتبهبندی، ارزیابی اختلالات يا ناپايداريهای هِمودینامیکی (Hemodynamic compromise or instability) در نوزاد انسان بود. دانش هِمودینامیک به دانشی گفته میشود که در آن به بررسی دینامیک جریان خون (حرکتشناسی خون) یعنی کاهش، افزایش یا توقف جریان خون در بافتهای گوناگون بدن پرداخته میشود. دینامیک جریان خون ارتباط مستقیمی با سیستم قلبی – رگی، سیستم عصبی، سیستم ماهیچهای، سیستم تنفسی، سیستم هورمونی و … دارد؛ ازجمله ارزیابیهای هِمودینامیکی نوزاد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سیانوز (Cyanosis): کبودي پوست به دليل کمبود اکسيژن خون؛
هایپوپِرفیوژن (Hypoperfusion): کاهش يا اُفت جريان خون به يک بافت يا اندام؛
بردیکاردی (Bradycardia): کاهش شمار ضربان قلب به زير حدِ بهنجار؛
هایپوتونی (Hypotonia): کاهش تونوس ماهيچههاي اسکلتی؛
توقف تنفسی یا آپنه (Respiratory depression, or apnea).
تدوین و گردآوری: دکتر محمد چمنی
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][us_btn label=”دانلود فایل پی دی اف” link=”%7B%22url%22%3A%22https%3A%2F%2Fdamdarbartardairyfarm.com%2Fwp-content%2Fuploads%2F2024%2F01%2F%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C.pdf%22%2C%22target%22%3A%22_blank%22%7D” align=”center”][/vc_column][/vc_row]
ایمنی و اثربخشی لووسل (Saccharomyces cervisiae CNCM I-1077)
مقدمه
به دنبال بررسی اتحادیه ایمنی مواد غذایی اتحادیه اروپا (EFSA) در مورد مواد افزودنی و یا مواد مورد استفاده در خوراک دام (FEEDAP) جهت بررسی علمی در مورد ایمنی و اثربخشی Levucell® SC برای گاوهای شیری، گاو پرواری، دام سبک و شتر نتایج زیر حاصل گردید.
مواد و روش
پایداری 9 بچ SC20 هنگام مخلوط شدن با پیش مخلوط ویتامین و مواد معدنی برای گوسفند، پیش مخلوط معدنی برای گاو و پیش مخلوط معدنی برای گاو و بز آزمایش شد و مقدار 0.3-1٪ گنجانده شد. نمونهها در کیسههای آلومینیومی در دمای 20 درجه سانتیگراد به مدت 6 ماه (سطوح مورد انتظارCFU/kg 1010-1011) نگهداری شدند. بیان شد که میزان افت زندهمانی در طول این زمان بسیار کم (log0.5>) بود.
پایداری سه بچ SC20 هنگام مخلوط شدن با خوراک مش (آردی) برای نشخوارکنندگان (غلظت مورد انتظار 109CFU/kg)، نگهداری در کیسههای آلومینیومی و در دمای 20 درجه سانتیگراد به مدت 3 ماه آزمایش شد. میزان افت زندهمانی در این مطالعه قابل اغماض است.
سه دسته از محصول لووسل (SC10 ME) و سه دسته از محصول لووسل با قابلیت پلت (SC Titan) با خوراک نشخوارکنندگان شیری (غلظت مورد انتظار 109 × 5- 1010× 1 CFU در کیلوگرم)، در معرض پلت کردن (در 50-65 درجه سانتیگراد)، مخلوط شدند. در کیسههای آلومینیومی بستهبندی و در دمای 20 درجه سانتیگراد به مدت 3 ماه نگهداری شد.
برای تعیین میزان زندهمانی در طول پلت کردن شمارش مخمر قبل و بعد فرآیند اندازه گیری شد. در هیچ کدام از آزمایشها افت در شمار میکروبی پس از پلت کردن و پس از 3 ماه نگهداری مشاهده نشد. این گزارش نشاندهنده پایداری در برابر پلت شدن و ذخیرهسازی بود.
جمعبندی
این مطالعه به خوبی نتایج واقعی استفاده از محصول لووسل در انواع خوراک و میکس با ویتامین و مواد معدنی را نشان میدهد که پس از 3 تا 6 ماه از مقدار زندهمانی لووسل SC20 کاسته نشده است و این محصول توانایی زندهمانی خود را حفظ کرده است و با موارد ذکر شده تقابل ندارد.
تأثیر پروبیوتیکها بر نرخ بهبود اسهال در گوسالههای تازه متولد شده
مقدمه
اسهال یک بیماری گوارشی است و دلیل اصلی آن (صرف نظر از عوامل عفونی و غیرعفونی) بروز اختلال در تعادل میکروبی دستگاه گوارش است. اسهال همراه با مجموعه ای از ناهنجاریهای متابولیکی، ایمیونولوژیکی و تغذیه ای رخ میدهد. در نتیجه این عوامل، ضعف و ناکارآمدی سیستم ایمنی و بروز نمونیا را خواهیم داشت. بیماریهای تنفسی مسئول 21 درصد مرگ و میرها تا پیش از شیرگیری هستند.
شایعترین علل مرگ و میر گوساله
درصد مرگ و میر ناشی از اسهال در نوزادان دامهای مختلف از 20 تا 100 درصد متغیر است و بیشترین خطر مرگ در طول 4 هفته اول زندگی تخمین زده شد. مرگ و میر گوساله در این دوره را میتوان بین مرگ و میر پریناتال (مردهزایی پس از 270 روز بارداری – 24 ساعت پس از تولد) و مرگ و میر نئوناتال (مرگ بین 1 تا 28 روزگی) دستهبندی کرد. سختزایی به عنوان مهمترین علت مرگ و میر پریناتال همراه با کمبود اکسیژنی و تروما بهدنبال سختزایی و تا حد بسیار کمتری، مرگ داخل رحمی و دفع زودرس جفت گزارش شده است، در حالیکه ذات الریه و اسهال شایعترین علل مرگ و میر نئوناتال هستند. با این حال، در بیشتر موارد، علت مرگ و میر گوسالهها چند عاملی است که اغلب به دلیل ترکیبی از عوامل عفونی و مدیریت غیربهینه است.
فلور میکروبی پس از تولد
دوران ابتدایی تولد بهعنوان یک دوره حیاتی برای رشد و توسعه دستگاه گوارش در گاو شناخته شده است.پس از تولد، نخستین چالش هجوم حجم گسترده ای از انواع میکروارگانیسمها از محیط پیرامون به دستگاه گوارش است. تنظیم به موقع فلور دستگاه گوارش میتواند – تا حد معینی – خطر اسهال و مرگ را در گوسالهها کاهش دهد. در این مرحله با وارد کردن و جایگزین کردن تعداد زیادی از میکروارگانیسمهای مفید به دستگاه گوارش میتوان جمعیت میکروبی توانمندی برای مقابله با میکروبهای بیماریزا بهوجود آورد. با این حال، مطالعات نشان دادهاند که گوسالهها بیشترین احتمال ابتلا به اسهال را بین 1 تا 15 روزگی دارند.
بررسی تحقیقات
در مطالعهای گوساله ها به 4 گروه دریافت کننده باکتریهای اسیدلاکتیک (Lactococcus lactis subsp. lactis, Pediococcus pentosaceus, and Lactobacillus plantarum)، مخمر ( Saccharomyces cerevisiae)، باکتریهای اسیدلاکتیک + مخمر و گروه کنترل تقسیم شدند. افزایش وزن گروههای دریافتکننده باکتریهای اسیدلاکتیک + مخمر، باکتریهای اسیدلاکتیک و گروه مخمر (به ترتیب 0.6، 0.6 و 0.61) بیشتر از گروه کنترل (0.47) بود. گروه کنترل (39%) دارای بالاترین میزان اسهال در بین تمام تیمارها (باکتریهای اسیدلاکتیک + مخمر: 22%، باکتریهای اسیدلاکتیک : 28% و مخمر: 26%) بود.
پروبیوتیکها میتوانند به تعادل ساختار جمعیت فلور روده در حیوانات، تولید مواد فعال بیولوژیکی در رودهها، افزایش فراوانی باکتریهای مفید و کاهش فراوانی باکتریهای بیماریزا کمک کنند. در این مطالعه، اثر ترکیبی باکتریهای اسید لاکتیک و مخمر بهطور قابل توجهی باعث افزایش فراوانی باکتریهای مفید در روده گوساله شد. این نشان میدهد که پروبیوتیکهای ترکیبی در گروه مخمر+ اسید لاکتیک نسبت به اسید لاکتیک یا مخمر تأثیر بهتری بر فلور روده گوسالهها داشتند. مداخلات پروبیوتیکی بلوغ جمعیت میکروبی روده را از طریق افزایش تنوع میکروبی افزایش میدهد، که میتواند توسعه سیستم گوارشی و ایمنی را افزایش داده و مقاومت به بیماری را ایجاد کند. نشان داده شد که پروبیوتیکها فراوانی میکروفلور روده گوسالههای مبتلا به اسهال را تنظیم میکنند که برای کاهش خطر اسهال گوسالهها مفید است.
میکروبیولوژی
در این مطالعه، باکتریهای اصلی در میکروبیوم روده Firmicutes، Actinobacteria و Bacteroidetes بودند. تحقیقات قبلی نشان دادند که Firmicutes و Bacteroidetes برخی از گروههای میکروبی اصلی در فلور روده گوسالههای سالم هستند. اکتینوباکتریها در حفظ هموستاز روده، در تجزیه کربوهیدراتهای مشتق شده از علوفه، التهاب و پاسخهای خود ایمنی بدن نش ایفا میکنند. در این تحقیق فراوانی اکتینوباکتریها در گروههای باکتریهای اسیدلاکتیک و مخمر + باکتریهای اسیدلاکتیک به طور معنیداری بیشتر از گروه های کنترل و مخمر بود. افزودن باکتریهای ترکیبی اسید لاکتیک + مخمر و باکتریهای اسید لاکتیک به تنهایی به طور معنیداری فراوانی اکتینوباکتریها را در دستگاه روده افزایش داد.
چهار جنس نسبتاً فراوان در میکروبیوتای روده Faecalibacterium، Collinsella، Blautia و Bifidobacterium بودند. بیفیدوباکتریوم یک سویه مفید است که به سطح مخاط روده میچسبد و به طور مؤثر ساختار فلور روده را بهبود میبخشد. در مطالعهای دیگر خوکچههای مبتلا به اسهال بهمیزان قابل توجهی بیفیدوباکتریوم کمتری در مدفوع خود داشتند. در این مطالعه ثابت شد که مصرف پروبیوتیکها تکثیر بیفیدوباکتریوم را تحریک میکند. به دلیل تهاجم و تخریب مخاط روده توسط باکتریهای بیماریزا، گوسالههای اسهالی قادر به جذب مؤثر مواد مغذی از طریق روده نیستند. این مواد مغذی به شکل اسهال دفع میشوند و رشد فکالیباکتریوم را در تعداد زیادی افزایش میدهند، که ممکن است توضیح دهنده مقدار زیاد فکالیباکتریوم در مدفوع گوسالههای گروه کنترل باشد. در نهایت، Blautia یک باکتری ضد التهابی است که پروتئین باکتریواستاتیک تولید میکند و کلونیزاسیون توسط باکتریهای بیماریزا را مهار میکند.
Liu B, Wang C, Huasai S, Han A, Zhang J, He L, Aorigele C. Compound Probiotics Improve the Diarrhea Rate and Intestinal Microbiota of Newborn Calves. Animals (Basel). 2022 Jan 28;12(3):322. doi: 10.3390/ani12030322. PMID: 35158646; PMCID: PMC8833761.
Probo M, Veronesi MC. Clinical Scoring Systems in the Newborn Calf: An Overview. Animals (Basel). 2022 Nov 3;12(21):3013.
تغییرات نیازهای گوساله در NASEM 2021 نسبت به NRC 2001
کتاب NASEM که در پایان سال *2021* منتشر شد، دانش روز در مورد مواد مغذی برای گاوهای شیرده و خشک، تلیسههای در حال رشد و گوسالههای جوان را بیان کرد. نویسندگان مدل ریاضی برای تخمین نیاز موادمغذی و همچنین تأمین موادمغذی ایجاد کردند. اصطلاح گوساله برای متمایزکردن گوساله از تلیسه در NASEM جدید با سه ویژگی تعریف شد: گوسالهها کمتر یا مساوی 18٪ وزن بلوغ دارند، از شیر گرفته نشده و کمتر از 12 هفته سن دارند. برای گوسالههای هلشتاین، این حدود 125 کیلوگرم یا 275 پوند است.
معادلات جدید NASEM برای پیشبینی مصرف خوراک خشک در گوسالهها
این تغییر بزرگی نسبت به نسخه 2001 میباشد که پیشبینی از خوراک خشک ارائه نمیکرد. در مدیریت تغذیه گوسالهها با افزایش سن نیاز به انتقال از خوراک مایع به جامد میباشد.
بنابراین، چه عاملی باعث مصرف غذای خشک میشود، استارتر، علوفه یا هر دو؟
متغیرهایی که NASEM در مدل خود مهم در نظر گرفت: وزن بدن گوساله، دریافت انرژی (به عنوان انرژی قابل سوخت و ساز) از خوراک مایع و زمانیکه برای اولین بار به گوساله غذای استارتر داده میشود. آنها همچنین دما را در مدل خود در نظر گرفتند و در نهایت دو معادله طراحی کردند: یکی برای آب و هوای معتدلتر و دیگری برای آب و هوای گرمتر و نیمه گرمسیری، جاییکه میزان مصرف خوراک بهطور مداوم کمتر است.
مصرف ماده خشک گوسالهها در حدود 40 روزگی به 1 کیلو و در 68 روزگی به 2 کیلو میرسد. هر دو معادله پیشبینی میکند که وقتی به گوسالهها شیر بیشتری داده شود، گوسالهها دیرتر مصرف غذای جامد را شروع میکنند. بنابراین زمان بیشتری طول میکشد تا به هدف مصرف 1 و 2 کیلو خوراک جامد برسند. پس وقتی به گوسالهها شیر بیشتری میدهیم، سن مصرف خوراک جامد گوسالهها و سرعت افزایش مصرف به تأخیر میافتد. این مدت پیامدهای مهمی دارد، بهویژه هنگامیکه به زمان از شیرگرفتن گوساله فکر میکنیم.
محرک اصلی رشد در مدل جدید NASEM چیست؟ مصرف ماده خشک، مصرف پروتئین، یا مصرف ME؟
نیازهای انرژی برپایه نیاز انرژی نگهدای و نیاز رشد است. انرژی نگهداری مقدار انرژی است که گوساله برای حفظ وزن بدن، انجام وظایف بدن و حفظ دمای بدن (گرم کردن یا خنککردن) استفاده میکند. عوامل دیگری که بر نحوه محاسبه ME تأثیر میگذارند، از جمله میزان رشد شکمبه و رژیم غذایی.
نیاز نگهداری براساس وزن بدن گوساله و تصحیحات مربوط به محیط، میزان بلوغ و جیره غذایی میباشد. انرژی خالص مورد نیاز برای رشد، ارزش کالری بافتهای رسوب شده میباشد. هنگامیکه ما انرژی خالص موردنیاز برای نگهداری و رشد را برآورد کردیم، میتوانیم مقادیر انرژی قابل متابولیسم را براساس بازدهی استفاده از نیاز نگهداری برای انرژی خالص محاسبه کنیم.
ویتامین C (اسید اسکوربیک) یک ویتامین محلول در آب است که نقش مهمی در بدن ایفا میکند. شاید هیچ کدام به اندازه خصوصیت آنتی اکسیدانی آن برای محافظت از سلولها در برابر آسیب اکسیداتیو مهم نباشد. صدها ماده وجود دارد که به عنوان آنتی اکسیدان در بدن عمل میکنند. آشناترین آنها ویتامین C، ویتامین E، بتاکاروتن و سایر کاروتنوئیدهای مرتبط به همراه مواد معدنی سلنیوم و منگنز هستند.
گلوتاتیون، کوآنزیم Q10، اسید لیپوئیک، فلاونوئیدها، فنلها، پلی فنولها، فیتواستروژنها و بسیاری دیگر به آنها میپیوندند. بیشتر آنها به طور طبیعی وجود دارند و حضور آنها در مواد خوراکی احتمالاً از اکسیداسیون جلوگیری میکند یا به عنوان یک دفاع طبیعی در برابر محیط محلی عمل میکند.
ویتامین C از D-گلوکز یا D-گالاکتوز از طریق مسیر اسید گلوکورونیک در کبد سنتز میشود. ال اسکوربیک اسید موجود در جیرهی گاو توسط میکروارگانیسمهای شکمبه از بین میرود و آنها را به سنتز اندوژنوس وابسته میکند. فرض بر اینست که سنتز اندوژنوس برای برآوردن نیاز فیزیولوژیکی گاو کافی است.
نقش ویتامین C در عملکرد و سلامت گوساله سالها مورد مطالعه قرار گرفته است. برای مثال، لوندکوئیست و فیلیپس در سال 1943 گزارش دادند که غلظت پلاسمایی ویتامین C در گوساله تازه متولد شده حدود 2 برابر غلظت طبیعی است اما با گذشت زمان پس از تولد کاهش مییابد (شکل 1). سنتز ویتامین C در گوساله در حدود هفته 2 یا 3 شروع میشود.
نتیجه تحقیقات
ماتسویی (2012) مطالعات موجود در مورد ویتامین C را در گوسالههای جوان تا حدود 30 روزگی خلاصه کرد و نتیجه گرفت که مکمل ویتامین C به طور کلی مقاومت در برابر بیماری را بهبود میبخشد و پیشنهاد کرد که ویتامین C به طور مشروط به ویژه در دوره های استرس ضروری است. غلظت ویتامین C در آغوز تقریباً دو برابر بیشتر از شیر است و گوسالههایی که با آغوز تغذیه میشوند معمولاً غلظت ویتامین C در گردش بالاتری دارند، اگرچه این غلظتها پس از تولد تا حدود 21 روزگی به سرعت کاهش مییابد.
گزارش شده است که مکمل ویتامین C از اسهال در گوسالهها جلوگیری میکند، از آنجایی که ویتامین C (حداقل در بسیاری از موارد) وضعیت ایمنی در گوسالهها را به ویژه قبل از 3 هفتگی بهبود میبخشد، استفاده از آن در جایگزین شیر گوسالهها که برای گوسالههای تحت استرس در نظر گرفته شده است یا در مکملهایی برای افزایش ایمنی در اوایل زندگی توصیه میشود.
دزهای دریافتی مورد ارزیابی در تحقیقات شامل: 1000 میلیگرم 3 بار در روز، برای هفته اول. 1000 میلیگرم 2 بار در روز، برای هفته دوم؛ و 1000 میلیگرم 1 بار در روز برای هفته سوم پس از تولد و 1000 میلیگرم 3 بار در روز در هفته اول. 500 میلیگرم 3 بار در روز در هفته دوم؛ و 250 میلیگرم 3 بار در روز در طول هفته سوم بود. همینگوی (1991) درمان موفقیت آمیز اسهال زمان تولد را در گوسالههای تحت درمان با اسید اسکوربیک گزارش کرد که با تحقیقات سیفی و همکاران 1996 موافق بود، با این تفاوت که روزانه 1000 میلیگرم تا زمان تغییر وضعیت حیوان به نشخوارکننده ادامه یافت.
تحقیقاتی که بر مکمل ویتامین C انجام دادند، معمولاً 3000 میلیگرم در روز در هفته 1، 1500 تا 2000 میلیگرم در روز در هفته 2 و 750 تا 1000 میلیگرم در روز در طول هفته 3 استفاده کردند.
در نتیجه،
به نظر میرسد مصرف مکمل ویتامین C به میزان 2-1 گرم در روز برای گنجاندن در جایگزین شیر گوساله یا در مکملهای محلول در شیر مناسب است.
National Academies of Sciences, Engineering, and Medicine. 2021. Nutrient Requirements of Dairy Cattle: Eighth Revised Edition. Washington, DC: The National Academies Press.
دوازده هفتهی اول زندگی یک دوره حیاتی برای رشد شکمبه در گوساله شیری است. معرفی زودهنگام علوفه به شکمبه کوچک و بدون عملکرد آنها اجازه میدهد تا به محلی با عملکرد مفید برای تجزیه و جذب مواد مغذی در گاو ماده تبدیل شوند.
خوراکی که به گوسالههای خود میدهید مستقیماً بر رشد شکمبه تأثیر میگذارد. بنابراین 12 هفته اول زندگی یک مرحله حیاتی رشد است. در این مرحله گوسالهها برای رشد شکمبه به تغذیه کافی و مناسب نیاز دارند. برقراری تعادل مناسب بین غلات و یونجه در جیره گوسالهها کمک میکند تا از رسیدن به بالاترین حد پتانسیل ژنتیکی گوسالهها اطمینان حاصل کنیم.
رژیمهای بر پایهی شیر به تنهایی، جذب مواد مغذی را محدود میکنند.
گوسالههایی که با رژیم غذایی فقط شیر تغذیه میشوند، رشد شکمبه محدودتری دارند. در این حالت مواد مغذی (موجود در شیر) با بسته شدن ناودان مری وارد شکمبه نمیشوند. بنابراین با عبور از شکمبه مستقیماً وارد شیردان میشوند. این بدان معنی است که اندازهی شیردان افزایش مییابد. بنابراین شکمبه با محدود شدن رشد دیواره و پاپیلاها کوچک میماند.
پاپیلاها برآمدگیهای انگشت مانندی هستند که داخل شکمبه را میپوشانند. پاپیلاها برای عملکرد شکمبه ضروری هستند. آنها سطح شکمبه را برای افزایش پتانسیل جذب بالا میبرند.
برای علوفه دادن عجله نکنید.
گوسالههایی که قبل از شیرگیری با یونجه یا علوفه تغذیه میشوند، شروع به نشخوار میکنند. در نتیجه جریان بزاق بیشتری به شکمبه وارد شده و رشد عضلانی دیواره شکمبهشان بیشتر است. با اینحال این گوسالهها مقادیر کافی از اسیدهای چرب فرار (VFA) بخصوص بوتیرات را که برای رشد پاپیلای شکمبه ضروری است دریافت نمیکنند.
مطالعهای توسط هاینریش و لزمایستر نشان میدهد گوسالههایی که از جیرهای با یونجه با کیفیت بالا و شیر یا جایگزین شیر طی یک دوره 12 هفتهای تغذیه میشوند، نرخ رشد پاپیلای مطلوبی دارند. اما رشد پاپیلا در مقایسه با گوسالههایی که فقط با شیر تغذیه میشوند، کمتر است. اگر گوسالهها قبل از 12 هفتگی 4 یا 4.5 کیلوگرم استارتر در روز مصرف کنند، از آن زمان به بعد شروع به ارائهی مقدار کمی یونجه کنید. زیرا تا آن زمان نیازی به مصرف یونجه نیست.
مقایسه سطح جذب در شکمبه
تغذیه گوسالهها با غلات
دانهها به دلیل داشتن نقش کلیدی در تولید اسیدهای چرب فرار (VFA) که در رشد پاپیلا موثر است، یک عنصر کلیدی در رشد شکمبه گوسالهها است. در مطالعه Heinrichs و Lesmeister، گوسالههایی که در طی یک دوره 12 هفتهای با شیر و دانه بصورت آزاد تغذیه شدند، پاپیلاهای بزرگتر و دیواره شکمبه ضخیمتر و توسعه یافتهتر داشتند. بعلاوه شکمبهی گوسالههایی که استارتر مصرف کرده بودند بعلت داشتن عروق زیاد و رشد شبکه مویرگی تیرهتر شده و همین سبب جذب بالاتر اسیدهای چرب فرار از عروق خونی میشود.
در سه روزگی یک مشت غلات تهیه کنید و مقدار آن را به تدریج افزایش دهید تا زمانی که گوسالهها 1.5 کیلوگرم در روز به مدت 3 روز متوالی هنگام از شیر گرفتن غذا بخورند. تامین آب کافی همراه با غلات برای ایجاد محیط مناسب شکمبه بسیار مهم است. این امر از تخمیر و تولید VFA پشتیبانی میکند که به نوبه خود رشد شکمبه را تحریک میکند. به دنبال یک استارتر باشید که با ترکیب خاصی از مواد به جایگزین شیر شباهت دارد. این قوام در بو و طعم به گوسالهها کمک میکند تا پس از شیرگیری دچار افت مصرف خوراک نشوند.